#بهترین_کتاب_نودونه📙 #اسرار_عمارت_تابان ✅ به انتخاب:
#محمد_اسعدیاز بین حدود چهل کتاب ایرانی و خارجی که در سال ۱۳۹۹ خواندم، کتاب «
اسرار عمارت تابان» نوشتهی خانم «شیوا مقانلو» را به عنوان بهترین کتاب انتخاب میکنم.
این کتاب، تریلری ست، معمایی ماجرا محور و بشدت جذاب و خواندنی که ویژگی های یک رمان جدی و در عین حال سرگرم کننده را داراست و به نظر می رسد نویسنده تعمدا قصد نوشتن رمانی با هدف جذب گستره وسیع تری از خوانندگان را داشته و با اطمینان می توان گفت به هدفش رسیده است.
رمانی با قهرمانان زن، که در بستری تاریخی و مستندگونه روایت می شود. داستان با فصلی توفنده و پر تنش و از جایی نزدیک به پایان آغاز می شود و شامل ماجراهایی پیچیده و درهم تنیده است که عمدتا از ذهن راوی سوم شخص
تابان رودکی و گاه دانای کل روایت می شود.
بخش عمده ی داستان در سه زمان مختلف و در منطقه ای تاریخی به نام دژ بلقیس در حوالی روستای گرسین در جنوب شرقی خراسان شمالی بوقوع می پیوندد.
تابان رودکی به دعوت دکتر نادران استاد سابق و همکلاسی اش آیدین باقری جهت کاوشی باستانی عازم منطقه می شوند. در ادامه داستان به تدریج با شخصیت ها و گذشته ی کاری و زندگی آنها آشنا می شویم. محل استقرار گروه باستان شناس، عمارتی است در نزدیکی دژ که متعلق به یکی از خوانین منطقه در عصر فئودالیسم بوده که اکنون تبدیل به اقامتگاه گردشگری شده است.
روند انتظار و بحران بی وقفه، یکی پس از دیگری ادامه می یابد و اوج می گیرد و خواننده را تا پایان با خود همراه می کند. خواننده در اکثر وقایع خود را در متن ماجرا می بیند و نقش سمپاتیک او از راوی تا پایان ادامه می یابد.
داستان با زبانی ساده و لحنی جدی نوشته شده، از شاعرانگی پرهیز شده، صداقت راوی قابل اعتماد و رفتار اغلب عقلایی او، جای هیچ ابهامی در باور پذیری روایت و نقش شخصیت ها باقی نمی گذارد.
شیوا مقانلو با پشتوانه سالها پژوهش و تدریس سینما و ادبیات، توانسته رمانی کاملا تصویری و با قابلیت تبدیل به مدیوم سینمایی خلق کند که در نوع خود در ادبیات داستانی ایران کم سابقه است. گرچه خواندن داستان هم چیزی کمتر از تماشای فیلم ندارد.
به نظر من،
اسرار عمارت تابان از نشر نیماژ می تواند رویکردی تازه به رمان نویسی دهه های اخیر ایران و کار درخشانی در دهه نود و در صدمین سالگرد داستان نویسی ایران محسوب شود.
بخشی از کتاب:
"پس اظهار عشق یک دانشمند خبره و معروف این طور بود. این طور هم از سر استیصال و یاس و هم از سر نخوت و تکبر، هم اظهار قدرت و هم اظهار ضعف، جوری هروله میان خواستن و نخواستن، در سن و سال و تجربیات
تابان فهمش سخت نبود که نادران یک معشوق علمی می خواست و
تابان هم که برای همه چیز پایه بود. پس با اعتماد بنفسی که فقط حاصل ایستادن لب یک دره است جلو رفت و دست نادران را محکم چسبید.
🔸اسرار عمارت تابان،
#شیوا_مقانلو،
#نشر_نیماژhttps://t.me/klidarnews/3717