( قِيلَ لَهَا =گفته شد برای او (ب بلقیس ادْخُلِي =داخل شو الصَّرْحَ ۖ =در این قصر فَلَمَّا رَأَتْهُ=پس چون دید اورا حَسِبَتْهُ =پنداشت ک لُجَّةً =آبی ژرف است وَكَشَفَتْ=و بر چید (دامن ش را عَن سَاقَيْهَا ۚ=از هر دوساق خود قَالَ إِنَّهُ=گفت سلیمان همانا او صَرْحٌ=قصری است مُّمَرَّدٌ =صاف و صیقلی مِّن قَوَارِيرَ ۗ= از بلور قَالَتْ= گفت (بلقیس رَبِّ= پرودگار إِنِّي=همانا من ظَلَمْتُ =ستم کردم نَفْسِي=ب خودم وَأَسْلَمْتُ=و تسلیم شده مَعَ سُلَيْمَانَ=با سلیمان لِلَّهِ رَبِّ=در برابر پرودگار الْعَالَمِينَ )جهانیان
النمل (44) An-Naml
به او گفته شد :« به صحن (قصر) داخل شو» پس هنگامی که آن را دید پنداشت که آب عمیقی است، و دو ساق (پای) خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد، سلیمان) گفت :«(این آب نیست) این صحنی صاف از آبگینه است». (ملکه) گفت :« پروردگارا ! من به خود ستم کردم، و (اینک) با سلیمان برای خداوند پروردگار جهانیان تسلیم شدم»
( فَلَمَّا =پس چون جَاءَ سُلَيْمَانَ=آمد نزد سلیمان قَالَ=گفت أَتُمِدُّونَنِ=آیا کمک می کنید مرا بِمَالٍ=با مالی (نا چیز فَمَا آتَانِيَ =پس آنچه داده است ب من اللَّهُ خَيْرٌ =الله بهتر است مِّمَّا= از آنچه آتَاكُم=داده شده ب شما بَلْ أَنتُم =بلکه شما بِهَدِيَّتِكُمْ =ب هدیه خود تَفْرَحُونَ )شاد مانید
النمل (36) An-Naml
پس چون (فرستاده ی ملکه) نزد سلیمان آمد، (سلیمان) گفت:«آیا می خواهید مرا با مال یاری کنید ؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است. بلکه شما به هدیه تان شادمان می شوید.
( ارْجِعْ =باز گرد إِلَيْهِمْ= ب سوی شان فَلَنَأْتِيَنَّهُم=پس حتما می آییم ب سراغ شان بِجُنُودٍ=با لشکر های خود لَّا قِبَلَ =ک یارای مقابله نباشد لَهُم =برایشان بِهَا= با آنها وَلَنُخْرِجَنَّهُم=و قطعا بیرون کنیم آنان را مِّنْهَا =از آنجا أَذِلَّةً =با ذلت وَهُمْ صَاغِرُونَ )در حالی ک آنان خوار باشند
النمل (37) An-Naml
(اکنون) به سوی آنها باز گرد، پس البته با لشکریانی به سوی آنها خواهیم آمد که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند، و بی تردید آنها را از آن (سرزمین) با ذلت و خواری بیرون می کنیم !»
( قَالَ يَا أَيُّهَا=گفت ای الْمَلَأُ= بزرگان أَيُّكُمْ=کدام یک از شما يَأْتِينِي=می آورد پیش من بِعَرْشِهَا=تخت اورا قَبْلَ أَن=پیش از او يَأْتُونِي=ک بیایید نزد من مُسْلِمِينَ )تسلیم شد گان
النمل (38) An-Naml
(سلیمان) گفت :«ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او را برای من می آورد، پیش از آن که تسلیم شده نزد من آیند ؟»
( قَالَ عِفْرِيتٌ= گفت قهر مانی مِّنَ الْجِنِّ=از جن أَنَا =آتِيكَ=من می آورم پیش تو بِهِ قَبْلَ= آن را قبل از أَن تَقُومَ= اینکه بر خیزی مِن مَّقَامِكَ ۖ =از جای خود وَإِنِّي= و همانا من عَلَيْهِ=بر آن لَقَوِيٌّ=نیرومندی أَمِينٌ )امانتدارم
النمل (39) An-Naml
عفریتی از جن گفت :« من آن را نزد تو می آورم پیش از آنکه از جایت برخیزی، و همانا من بر آن توانای امین هستم».
( قَالَ الَّذِي =گفت کسی ک عِندَهُ عِلْمٌ =نزد او بود دانشی مِّنَ الْكِتَابِ=از کتاب (الهی أَنَا =من آتِيكَ =می آورم نزد تو بِهِ قَبْلَ=آن را پیش از آنکه أَن يَرْتَدَّ=باز گردد إِلَيْكَ=ب سوی تو طَرْفُكَ ۚ= پلک چشم تو فَلَمَّا رَآهُ=پس چون دید (سلیمان آن را مُسْتَقِرًّا =پا بر جا عِندَهُ قَالَ=نزد خود گفت هَٰذَا مِن =این از فَضْلِ رَبِّي=بخشش پرودگار من است لِيَبْلُوَنِي=تا بیاز ماید مرا ک أَأَشْكُرُ=آیا شکر میگزارم أَمْ أَكْفُرُ= ۖیا ناسپاسی میکنم وَمَن شَكَرَ=و هر کسی ک شکر گزاری کند فَإِنَّمَا= پس جز این نیست ک يَشْكُرُ= شکر گزاری میکند لِنَفْسِهِ=برای خودش ۖ وَمَن كَفَرَ=و هر کسی ک نا سپاسی کند فَإِنَّ رَبِّي =پس همانا پرودگار من غَنِيٌّ=بی نیازی كَرِيمٌ )ار جمند است
النمل (40) An-Naml
کسی که دانشی از کتاب (الهی) داشت گفت :« من پیش از آن که چشم بر هم زنی، آن را نزد تو می آورم». پس چون (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود مستقر دید؛ گفت :«این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکراو را به جای می آورم یا ناسپاسی می کنم ! » پس هر که شکر کند، تنها به نفع خود شکر می کند، و هر که ناسپاسی کند پس (به زیان خود نموده است،) بی گمان پروردگار من بی نیاز کریم است.
( قَالَ=گفت (سلیمان نَكِّرُوا =نا شناخته سازید لَهَا عَرْشَهَا=برای او تختش را نَنظُرْ =تا بنگریم أَتَهْتَدِي =آیا پی میبرد (ب او أَمْ تَكُونُ =یا میشود مِنَ الَّذِينَ=از کسانی ک لَا يَهْتَدُونَ )پی نمیبرد
النمل (41) An-Naml
(سلیمان) گفت :« تخت او را برایش نا شناس کنید، (تا) ببینیم آیا (آن را) باز می شناسد، یا از آنهاست که باز نتوانند شناخت.
( فَلَمَّا =پس چون جَاءَتْ =آمد (بلقیس قِيلَ=گفته شد (ب او أَهَٰكَذَا =آیا این عَرْشُكِ ۖ=تخت تو است قَالَتْ =گفت كَأَنَّهُ =گویا این هُوَ ۚ =همان است وَأُوتِينَا =و داده شد ب ما الْعِلْمَ =آگاهی (از قدرت سلیمان مِن قَبْلِهَا=پیش از این وَكُنَّا= و بوده ایم مُسْلِمِينَ )تسلیم شد گان
النمل (42) An-Naml
پس چون (ملکه ی سبا) آمد، (به او) گفته شد :«آیا تخت تو این گونه است؟» گفت :« گویی همان است، و ما پیش از این هم (به قدرت خداوند و حقانیت سلیمان) دانش یافته بوده ایم، و مسلمان (و فرمانبردار) بودیم.
( وَصَدَّهَا =و باز داشت (سلیمان اورا مَا كَانَت=از آنچه تَّعْبُدُ =میپرستید مِن دُونِ اللَّهِ ۖ=از غیر الله إِنَّهَا =همانا او كَانَتْ مِن =بود از قَوْمٍ كَافِرِينَ )گروه کافران
النمل (43) An-Naml
و آنچه به جای خدا می پرستید او را (از ایمان به خدا) باز داشته بود، بی گمان او (= ملکه سبا) از قوم کافران بود.
( وَإِنِّي=و همانا من مُرْسِلَةٌ= فر ستنده ام إِلَيْهِم =ب سوی ایشان بِهَدِيَّةٍ =هدیه ای را فَنَاظِرَةٌ=پس منتظر خواهم ماند بِمَ =با چ پاسخی يَرْجِعُ= بر می گردند الْمُرْسَلُونَ )فر ستاد گانم
النمل (35) An-Naml
و همانا من هدیه ای برای آنها می فرستم، پس می نگرم که فرستادگان چه جواب می آورند» .
( إِنِّي=همانا من وَجَدتُّ=یافتم امْرَأَةً=زنی را تَمْلِكُهُمْ =ک پا دشاهی می کند بر ایشان وَأُوتِيَتْ =و داده شده است مِن كُلِّ شَيْءٍ=از هر چیزی وَلَهَا =و برای اوست عَرْشٌ عَظِيمٌ )تختی بزرگ
النمل (23) An-Naml
من زنی را یافتم که بر آنها فرمانروایی می کند ، و (به او) از هر گونه نعمتی داده شده است، و تخت عظیمی دارد.
( وَجَدتُّهَا=یافتم او وَقَوْمَهَا =و قومش يَسْجُدُونَ=ک سجده میکنند لِلشَّمْسِ=برای خورشید مِن دُونِ اللَّهِ= ب جای الله وَزَيَّنَ لَهُمُ=و آراسته است برایشان الشَّيْطَانُ=شیطان أَعْمَالَهُمْ= اعمالشان فَصَدَّهُمْ=پس باز داشته آنها را عَنِ السَّبِيلِ=از راه (حق فَهُمْ=پس آنان لَا يَهْتَدُونَ )راه نمی یابند
النمل (24) An-Naml
او وقومش را دیدم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند، و شیطان اعمال آنها را در نظرشان آراسته پس آنها را از راه (خدا) باز داشته است، از این رو آنها هدایت نمی شوند».
( أَلَّا=تا اینکه يَسْجُدُوا لِلَّهِ =سجده کنند برای الله الَّذِي =کسی ک يُخْرِجُ =خارج می کند الْخَبْءَ= نهان را فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ=در آسمانها و زمین وَيَعْلَمُ=و می داند مَا تُخْفُونَ= آنچه را ک پنهان می دارید وَمَا تُعْلِنُونَ )و آنچه ک آشکار می کنید
النمل (25) An-Naml
چرا برای خداوندی سجده نمی کنند که آنچه را در آسمانها و زمین پنهان است بیرون می آورد، و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می کنید (همه) می داند.
( اللَّهُ لَا= الله نیست إِلَٰهَ إِلَّا=معبودی مگر هُوَ رَبُّ =او پرودگار الْعَرْشِ الْعَظِيمِ ۩ )تخت بزرگ
النمل (26) An-Naml
خداوندی که جز او معبودی نیست، پروردگار عرش عظیم است .
(سلیمان) گفت :«اکنون خواهیم دید که آیا راست گفته ای یا از دروغگویان هستی.
( اذْهَب= ببر بِّكِتَابِي=این نامه هَٰذَا =مرا فَأَلْقِهْ =پس بینداز آن را إِلَيْهِمْ= ب سوی آنها ثُمَّ تَوَلَّ =پس کناره گیر عَنْهُمْ= از آنها فَانظُرْ =پس بنگر مَاذَا =چ يَرْجِعُونَ )پاسخی می دهند
النمل (28) An-Naml
این نامه ی مرا ببر، و بر آنها بیفکن، سپس از آنها روی بگردان ، پس (در گوشه ای توقف کن) بنگر که چه جواب می دهند».
( قَالَتْ=(بلقیس )گفت يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ=ای بزرگان (در بار إِنِّي=همانا من أُلْقِيَ =انداخته شده إِلَيَّ=ب سوی من كِتَابٌ =نامه ای كَرِيمٌ )ار جمند
النمل (29) An-Naml
(ملکه ی سبا) گفت :«ای بزرگان، به راستی نامه ی پر ارزشی به سوی من افکنده شده!
( إِنَّهُ مِن سُلَيْمَانَ=همانا او از سلیمان است وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ= و همانا آن( این است )ب نام خدا الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ) بخشنده و مهر بان
النمل (30) An-Naml
همانا آن (نامه) از سلیمان است، و چنین است : به نام خداوند بخشنده ی مهربان.
( أَلَّا =ک تَعْلُوا =بر تر مجو یید عَلَيَّ=بر من وَأْتُونِي=و بیایید پیش من = مُسْلِمِينَ )تسلیم شد گان
النمل (31) An-Naml
بر من برتری مجویید، و تسلیم شده نزد من بیایید »
( قَالَتْ يَا أَيُّهَا=گفت ای الْمَلَأُ =بزرگان أَفْتُونِي=نظر دهید ب من فِي أَمْرِي=در کار من مَا كُنتُ=نبوده ام قَاطِعَةً =تصمیم گیر نده أَمْرًا حَتَّىٰ=در هیچ کاری تا تَشْهَدُونِ )حضور یابید (در نزدم برای مشورت
النمل (32) An-Naml
(ملکه) گفت :« ای بزرگان ، در کار من رأی دهید، که من هیچ کار مهمی را بدون حضور (و مشورت) شما تصمیم نگرفته ام (و انجام نداده ام)»
گفتند :« ما دارای نیروی کافی و جنگجویان با قدرتی هستیم، و اختیار (و تصمیم نهایی) با توست، پس بنگر که چه فرمان می دهی».
( قَالَتْ=گفت (بلقیس إِنَّ الْمُلُوكَ= ک همانا پاد شاهان إِذَا دَخَلُوا =چون در آیند قَرْيَةً= ب آبادی ای أَفْسَدُوهَا =وَ=تباه کنند آن را جَعَلُوا=و می گر دانند أَعِزَّةَ =عزتمندان أَهْلِهَا =اهل آن را أَذِلَّةً ۖ=ذلیلان وَكَذَٰلِكَ =و اینچنین يَفْعَلُونَ )میکنند
النمل (34) An-Naml
گفت : « بی تردید پادشاهان هنگامی که وارد قریه ای شوند آن را ویران (و تباه) سازند، و عزیزانش را ذلیل می کنند، و این گونه رفتار می کنند.
( فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ= پس چون آمد برایشان آيَاتُنَا =نشانه های ما مُبْصِرَةً =روشنگرانه قَالُوا=گفتند هَٰذَا= این سِحْرٌ= جادویی مُّبِينٌ )آشکار است
النمل (13) An-Naml
پس چون آیات روشن (و کاملاً آشکار) ما به سراغ آنها آمد؛ گفتند : «این جادویی آشکار است».
( وَجَحَدُوا=و انکار کردند بِهَا =آنها را وَاسْتَيْقَنَتْهَا =و در حالی ک یقین کردند آن را أَنفُسُهُمْ= دلهایشان ظُلْمًا= از روی ستمکاری وَعُلُوًّا ۚ=و برتری جویی فَانظُرْ =پس بنگر كَيْفَ كَانَ=چگونه بود عَاقِبَةُ=عاقبت الْمُفْسِدِينَ )تبهکاران
النمل (14) An-Naml
و آن را از روی ستم و سرکشی انکار کردند، در حالی که دلهایشان به آن یقین داشت، پس بنگر عاقبت مفسدان چگونه بود.
( وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ =و همانا دادیم داوود وَسُلَيْمَانَ=و سلیمان را عِلْمًا=دانش ۖ وَقَالَا=و گفتند الْحَمْدُ لِلَّهِ =حمد و ستایش فقط مخصوص الله است الَّذِي=کسی ک فَضَّلَنَا =برتری داد ما را عَلَىٰ كَثِيرٍ=بر بسیاری مِّنْ عِبَادِهِ =از بند گان الْمُؤْمِنِينَ )مو من خود
النمل (15) An-Naml
و به راستی به داوود و سلیمان دانش (عظیمی) دادیم، و (آنان) گفتند :« ستایش از آن خدایی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری بخشید».
( وَوَرِثَ =و ارث برد سُلَيْمَانُ دَاوُودَ=سلیمان از داوود ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا=و گفت ای النَّاسُ =مردم عُلِّمْنَا =ب ما آموخته شده است مَنطِقَ=گفتار الطَّيْرِ=پر ند گان وَأُوتِينَا= و داده شده ب ما مِن كُلِّ شَيْءٍ= ۖاز هر چیزی إِنَّ هَٰذَا =همانا این لَهُوَ الْفَضْلُ=آن برتری الْمُبِينُ )آشکار است
النمل (16) An-Naml
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت :«ای مردم ! زبان پرندگان به ما آموخته اند، و از هر چیز به ما عطا شده، بی تردید این فضل آشکاری است».
( وَحُشِرَ= و گرد آوری شدند لِسُلَيْمَانَ =برای سلیمان جُنُودُهُ =لشکر هایی مِنَ الْجِنِّ= از جن وَالْإِنسِ=و انسان وَالطَّيْرِ =و پرند گان فَهُمْ=پس آنها يُوزَعُونَ )باز داشته می شدند (از پرا کندگی
النمل (17) An-Naml
و برای سلیمان لشکریانش از جن و انس و پرندگان گرد آورده شدند، آنگاه نگاه داشته شدند (تا همه آنها به یکدیگر بپیوندند).
( حَتَّىٰ=(رفتند )تا إِذَا أَتَوْا=آنگاه ک رسید ند عَلَىٰ وَادِ =بر دره ی النَّمْلِ =مو رچه گان قَالَتْ=گفتند نَمْلَةٌ=مورچه گان يَا أَيُّهَا=ای النَّمْلُ =مور چه گان ادْخُلُوا =داخل شوید مَسَاكِنَكُمْ =در خانه هایتان ک لَا يَحْطِمَنَّكُمْ=تا پایمال نکنند شما را سُلَيْمَانُ=سلیمان وَجُنُودُهُ وَ=و لشکر یا نش و هُمْ لَا يَشْعُرُونَ )آنها نداند (و نا آگاهانه شما را در هم نکوبند
النمل (18) An-Naml
(بعد حرکت کردند) تا هنگامی که به وادی مورچگان رسیدند، مورچه ای گفت:«ای مورچگان ! به لانه های خود بروید تا سلیمان و لشکریانش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی فهمند».
( فَتَبَسَّمَ=پس لبخند زد ضَاحِكًا =شا دمانه مِّن قَوْلِهَا =از سخن (مورچه وَقَالَ رَبِّ=و گفت پرودگار م أَوْزِعْنِي=در دلم افکن أَنْ أَشْكُرَ= ک شکر کنم نِعْمَتَكَ =نعمتت را الَّتِي=ک أَنْعَمْتَ=نعمت دادی عَلَيَّ= بر من وَعَلَىٰ =و بر وَالِدَيَّ=پدر من وَأَنْ أَعْمَلَ=و اینکه بکنم صَالِحًا =کار شا یسته تَرْضَاهُ=ک میپسندی آن را وَأَدْخِلْنِي=و داخل کن من را بِرَحْمَتِكَ =در رحمتت فِي عِبَادِكَ=در زمره ی بند گان الصَّالِحِينَ )صالح ت
النمل (19) An-Naml
پس (سلیمان) از سخن آن (مورچه) تبسمی کرد (و) خندید، گفت :« پروردگارا ! به من توفیق ده تا شکر نعمتهایی را که بر من وبر پدر و مادرم ارزانی داشته ای بجای آورم، و (توفیق عطا فرما تا) کار(های) شایسته ای که تو خشنود شوی، انجام دهم، ومرا به رحمت خود در( زمره ی) بندگان صالحت در آور ».
( وَتَفَقَّدَ=و جو یا شد الطَّيْرَ =(حال )پر ند گان را فَقَالَ =پس گفت مَا لِيَ=چ شده است مرا لَا أَرَى=ک نمیبینم الْهُدْهُدَ=هد هد را أَمْ كَانَ مِنَ=یا هست از الْغَائِبِينَ )غائبان
النمل (20) An-Naml
و (سلیمان) از حال پرندگان جویا شد، و گفت : «مرا چه شده است که هدهد را نمی بینم، یا اینکه او از غایبان است ؟!
( لَأُعَذِّبَنَّهُ=هر آینه عذاب کنم اورا عَذَابًا =عذابی شَدِيدًا =سخت أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ= یا ذبح کنم او را أَوْ لَيَأْتِيَنِّي =یا بیاورد برای من بِسُلْطَانٍ=دلیلی مُّبِينٍ )روشن را
النمل (21) An-Naml
قطعاً او را به کیفر شدید کیفر خواهم داد، یا او را ذبح خواهم کرد، یا (باید) دلیلی روشن (برای غیبتش) برای من بیاورد » .
( الَّذِينَ يُقِيمُونَ=کسانی ک بر پا می دارند الصَّلَاةَ =نماز وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ =و می پر دازندزکات وَهُم بِالْآخِرَةِ=و آنها ب آخرت هُمْ يُوقِنُونَ )خودشان یقین دارند
النمل (3) An-Naml
(همان) کسانی که نماز را بر پا می دارند، و زکات را ادا می کنند، و آنان به آخرت یقین دارند.
( إِنَّ الَّذِينَ= همانا کسانی ک لَا يُؤْمِنُونَ=ایمان ندارند بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا=ب آخرت زیبا ساخته ایم لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ=برایشان کار هایشان فَهُمْ= پس آنان يَعْمَهُونَ )سر گر دانند
النمل (4) An-Naml
بی گمان کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند،اعمال شان را برای آنها زینت داده ایم، پس آنها سر گردان می شوند.
آنها کسانی هستند که عذاب بد (و درد ناک) برای شان است،و آنها در آخرت زیانکارترینند.
( وَإِنَّكَ=و ب درستی ک ب تو لَتُلَقَّى=القاء و آمو خته می شود الْقُرْآنَ مِن =قر آن را از لَّدُنْ= نزد حَكِيمٍ عَلِيمٍ )(الله )سنجیده کار دانا
النمل (6) An-Naml
و بی تردید تو (این) قرآن را از سوی (خداوند) حکیم دانا دریافت می داری.
( إِذْ قَالَ =هنگامی ک گفت مُوسَىٰ لِأَهْلِهِ=موسی ب خانواده خود إِنِّي=همانا من آنَسْتُ= دیدم نَارًا =آتشی را سَآتِيكُم=بزودی می آورم برای شما مِّنْهَا =از آن بِخَبَرٍ =خبری را أَوْ آتِيكُم=یا بیاورم برای شما بِشِهَابٍ =شعله ای قَبَسٍ =افروخته را لَّعَلَّكُمْ =باشد ک شما تَصْطَلُونَ )گرم شوید
النمل (7) An-Naml
(به یاد بیاور) هنگامی را که موسی به خانواده ی خود گفت : «(بایستید) همانا من آتشی (از دور) دیده ام، به زودی خبری از آن برای شما می آورم یا شعله ی آتشی از آن می آورم تا گرم شوید».
( فَلَمَّا جَاءَهَا =پس چون آمد نزد آن (آتش نُودِيَ= ندا کرده شد أَن بُورِكَ=ک برکت داده شد کسی را ک مَن فِي النَّارِ=در آن آتش است وَمَنْ حَوْلَهَا=و کسی ک گر دا گرد آن است وَسُبْحَانَ اللَّهِ=و پاک است الله رَبِّ الْعَالَمِينَ )پرودگار جهانیان
النمل (8) An-Naml
پس چون به آن (آتش) رسید، ندا داده شد که :«مبارک باد کسی که در آتش است و کسی که پیرامون آن است. و منزه است خداوندی که پروردگار جهانیان است.
( يَا مُوسَىٰ= ای موسی إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ =همانا منم الله الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ )پیروزمند حکیم
النمل (9) An-Naml
ای موسی! همانا من خداوند پیروزمند حکیم هستم.
( وَأَلْقِ =و بیفکن عَصَاكَ ۚ=عصایت را فَلَمَّا =پس چون رَآهَا= دیدآن را تَهْتَزُّ= ک حرکت میکند كَأَنَّهَا =گویا آن جَانٌّ= ماری است وَلَّىٰ =روی گردانید مُدْبِرًا =و پشت کنان وَلَمْ يُعَقِّبْ ۚ=و ب عقب بر کشت يَا مُوسَىٰ=(الله گفت ) ای موسی لَا تَخَفْ =نترس إِنِّي لَا يَخَافُ=همانا من نمی ترسند لَدَيَّ= نزد من الْمُرْسَلُونَ )پیامبران
النمل (10) An-Naml
و عصایت را بیفکن- پس چون آن را دید که (با سرعت) می جنبد، گویی که آن ماری است،(ترسید و) به عقب برگشت،و پشت سر خود نگاه نکرد- ای موسی ! نترس، که پیامبران در نزد من نمی ترسند.
( إِلَّا مَن ظَلَمَ=مگر کسی ک ستم کرد ثُمَّ=پس بَدَّلَ= جا یگزین کرد حُسْنًا بَعْدَ= نیکی را پس از سُوءٍ= بدی فَإِنِّي=همانا من غَفُورٌ رَّحِيمٌ )آمرزنده ای مهر بانم
النمل (11) An-Naml
مگر کسی که ستم کند، پس (توبه کند و) بدی را به نیکی تبدیل نماید، پس بی گمان من آمرزنده ی مهربان هستم.
( وَأَدْخِلْ =و داخل کن يَدَكَ =دستت را فِي جَيْبِكَ=در گریبانت تَخْرُجْ=ک بیرون می اید بَيْضَاءَ=سفید مِنْ غَيْرِ سُوءٍ ۖ =بدون هیچ آسیبی (و این نشانه هایی ) فِي تِسْعِ =درنه آيَاتٍ إِلَىٰ= معجزه ای ک ب سوی فِرْعَوْنَ وَقَوْمِهِ=فرعون و قومش (میروی ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا =همانا آنها هستند قومی فَاسِقِينَ )نا فر مان
النمل (12) An-Naml
و دستت در گریبانت فرو کن، که سفید (و در خشنده ی) بی عیب بیرون بیاید، (این معجزه) در زمره ی معجزات نه گانه است، به سوی فرعون و قومش (برو) که آنها قومی فاسقند».