🚩🚨📄 از کفرآباد تا پرلاشز
🖌 #سرور_کسمایی
سازوکار تفتیش عقاید سالیان سال است که به کار افتاده است. نظام الهی از همان آغاز کار که خمینی فریاد زد «برپا کنید دارها را! بریزید خونها را!» دست به کار کشتوکشتار «کفار» مخالف شد. کشتن اما کافی نبود. عدل اسلامی تنها به این اکتفا نمیکرد و تا در کفرآباد بر اجساد مردگان نمیشاشید، دست از سرشان برنمیداشت. تحریف تاریخ اما آنان را که بر جسدشان شاشیدند با آنان که بر اجساد میشاشیدند، همه را «پنجاه و هفتی» مینامد و چون حافظه تاریخی ندارد، خود دچار همان
«انزال روحانی» این بار در پرلاشز شده است بدون این که به خاستگاه عمل شنیعش آگاه باشد.
❑ شاهرخ مسکوب بهتر از همه در اینباره مینویسد:
«داشتم تاریخ انکیزیسیون را می خواندم. توی مقاله میدویدم تا شاید به یک حرفی، چیزی برسم... انکیزیسیون دارد تخصص من میشود. کارشناس انکیزیسیون در هر رژیمی، انقلابی و ضدانقلابی، هرجا نشانی از آن باشد سروگوشی آب می دهیم...
در انکیزیسیون مردهها را هم محاکمه میکردند. فرشتهی عدالت تا آن دنیا تعقیب شان میکرد. اگر محکوم میشدند، نبش قبر میکردند، استخوانها را دور میگرداندند و میسوزاندند. برای عبرت سایرین و ناظرین. ما هم مردهها را محاکمه میکنیم. استخوانهایشان را نمیسوزانیم ولی در عوض توی دهنشان میشاشیم. در کمال خلوص و از صمیم قلب. «کفرآباد» پر از مردههایی است که توی دهنشان میشود شاشید. باید شاشید. تکلیف است. میگویند از روی ایمان میشاشند، برای ثوابش. لابد این یک جور انزال روحانی است، مثل جفتگیری با حوری در بهشت... قدرت ایمان میتواند جمجمهی دیگری را مثل یک قارچ سمی له کند. باید از شکارچیها پرسید، آنها که برای شاشیدن، آدم شکار میکنند. این یک جور طهارت معنوی است. مرده را غسل می دهند، نجاست گناه را میشورند. خوشبختی مردهها این است که مردهاند وگرنه شاید از بوی شاش خوابشان نمیبرد...
مردههای انکیزیسیون اکثرا یک مشت استخوان پوسیده بودند. مال ما بهترند. تازه و سرحال! هنوز گرمای تنشان حس میشود. انگار نفس میکشند. انکیزیسیون ما نوتر است. با مردهی کهنه کاری ندارد. سوختن هم در کار نیست. فقط در دورهی مغول از این کارها میکردند. پدر خلقالله را از زیر خاک بیرون میکشیدند و میسوزاندند و آنوقت بهشان میگفتند پدرسوخته! که بیخودی نگفته باشند. ولی خب، آنها مغول بودند، کافر حربی بودند. مال ما چیز دیگری است، رحمت و عطوفت است، سراپا ناز و نوازش است. نوازش روحانی و معنوی نه جسمانی و از روی شهوت.»
مسافرنامه – نیویورک - ۱۳۶۲
https://t.center/kkfsf/36684
به ما بهپیوندید:
https://t.center/kkfsf