وین، شهر سلطنتی مقر کنگره ای که پس از ناپلئون اروپا را دوباره به هم دوخته بود، اکنون رو به افول می رفت. قرنها کانون اختلاط نژادها و اقوام و مرکز اتحاد اجباری ملتهای ناآرام بود، و حال به عنوان پایتخت امپراتوری اتریش_هنگری با چنان معضلات بی حساب و بغرنجی در حیات سیاسی روبرو بود که دیگر از عهده حل آنها بر نمی آمد، و به این جهت، به امور دیگر روی آورده بود، مانند فرهنگ و هنر شناسی، نظربازی به تفکیک از عشق ورزی، آداب دانی و نزاکت بیش از همه چیز، و جدیت در هیچ چیز سوای موسیقی. آهنگ زندگی آهسته و بی شتاب بود، خوی ها هوسناک، حال و هوا معطوف به لذت پرستی و اعتقاد ها در گروه قضا و قدر قلمروی بود. خاص چرت و كيف و آسودن از شر و شور دنیا .در ۱۹۰۵، امپراتور اتریش هفتاد و پنج سال داشت و در طول پنجاه و هفت سال سلطنت، از پاشیدگی این امپراتوری سرکش جلوگیری کرده بود. همسر محزون سرگردانش به ضرب کارد یک آنارشیست به قتل رسیده بود. به چشم دیده می شد که عصری روبه پایان است. همه این را میدانستند ولی هیچکس درباره آن سخن نمی گفت.
_باربارا تاکمن : برج فرازان _حال و هوای نرونیسم : آلمان 1890_1914