Смотреть в Telegram
توی Saltburn یک چیز قابل توجه اما عجیب غریبی وجود داشت، یک خانواده‌ای وجود داشتند که هر اتفاق بدی می‌افتاد، برای مثال از دست دادن یک شخص مهم، بهم ریختن تمام اوضاع و احوال خونه، مرگ و غیره، تمام تلاششون رو می کردن تا حد ممکن به روی خودشون نیارن همچین اتفاقی افتاده، انگار که هیچوقت اتفاق نیفتاده و هیچ اثر به خصوصی روی هیچ یک از اون آدم‌ها و ارتباطشون با هم و زندگی روزمره‌اشون نذاشته. شروع می‌کردن از آب و هوای اون روز صحبت کردن، از کیفیت غذای دیشب و اینکه چه چیزیش بهتر از همیشه بود صحبت کردن. وقتی یکی از بزرگترین اتفاقات بد افتاد و هیچکدوم نتونستن سر میز غذا به صحبت درمورد جشن دیشب ادامه بدند یک نفر از اونها با بغض گفت چطور می‌تونید؟ و شنید: آخه چه کار دیگه‌ای ازمون برمی‌اد؟ بهترین کاری که ازمون برمی‌اد همینه. خواستم بگم نمی‌دونم این رفتار چه نتایج فاجعه باری در پی خواهد داشت چون هیچ چیزش خوشبینانه و خوب بنظر نمی‌آد، اما الان همینطوری‌ هستم. اتفاقات می‌افتند و من تلاشم رو می‌کنم تا جلوشون رو بگیرم و یا اگر افتادن باهاشون بهتر برخورد کنم اما تا کی می‌شه گریه نکرد و یا زیاد درموردش فکر نکرد و یا کتاب خوند و فیلم دید و نقاشی کرد و هرکاری کرد بجز سوگواری بابت چیزی که اتفاق افتاده؟ من نمی‌دونم باید منتظر چه چیزی باشم. فرار نیست. من ازش فرار نمی‌کنم مثل اونها، اما به کتاب خوندنم ادامه می‌دم درحالیکه پذیرفتم خب، الان بمب افتاد روی زندگیم میون کتاب خوندنم. اسم این احوال و رفتار چیه؟
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств