#طنزمن معتقدم هر کفشی مناسب یک مکانیست و همیشه باید چند جفت کفش داشت. مثلاً کفش سفر با کفش مهمونی فرق داره. نمیشه کفشی که تو دورهمی میپوشی برای پیادهروی هم بپوشی. و علاوه بر این معتقدم مردها مثل کفشها هستن. از اونها هم باید به تعداد کافی داشته باشی، مثلاً یکی برای سفر، یکی برای تئاتر رفتن و...
خوب، فکرشو بکنید چطور میشه با کفشی که رفتید سالن نمایش برید تو دل طبیعت؟!! حتماً پاتون اذیت میشه. در نتیجه با مردی که میری نمایش ببینی با اون روحیه هنری که داره نمیشه رفت تو طبیعت و سختی کشید و بعد از لذت زندگی گفت. چون اون میخواد یه جای راحت لم بده، سیگاری بکشه و فیلم ببینه و تا ساعتها با تو درمورد فیلم حرف بزنه. (البته فقط نظرات خودشو بگه.)
من همیشه سعی کردم این اصلرو رعایت کنم. اما مشکل از اونجایی شروع شد که کفش مهمونیم هوس سفر کرد. و من هرقدر بیشتر به ظرافت و شکنندگیش نگاه کردم بیشتر ناامید شدم. حتی تلاش کردم منصرفش کنم، و از تمام بلایای طبیعی که ممکن بود اتفاق بیفته گفتم. ولی درنهایت من با اون رفتم سفر.
قبل از تعریف ماجرا باید از کفش سفر و طبیعت بگم. اونها بهترین کفشها هستن، محکم، مقاوم با عمر طولانی. رو کفشهای سفر همیشه میشه حساب کرد و با خیال راحت بهشون تکیه کرد.
اما کفشهای مهمونی، حس خیلی خوبی به شما میدن. پاهاتونو زیبا میکنن و همه به اونا نگاه میکنن. ولی بهتره اصلا روشون حساب نکنید. چون خیلی سریع تنهاتون میذارن.
حالا شما یه آدم ظریف و شیکو تصور کنید مقابل یه آدم گنده و بهمریخته!! هر دو اولین چیزی که به من گفتن این بود: «با این..؟» و من لبخند زدم. بعد بازی واقعی شروع شد. باید با مرد سفر هیزم جمع میکردم و مراقب لباسهای مرد مهمونی بودم که خاکی نشه. از یه طرف باید از درخت بالا میرفتم و از اون طرف باید عکسهای مدلینگ در وسط برگهای پاییزی میگرفتم. بهتره درمورد درخواستهای ظاهری نگم. این یکی میگفت آرایش نکن، اون یکی میگفت آرایش کن. در نتیجه نصف صورتم آرایش داشت و اون نصف دیگه نه. در تنها چیزی که با هم مشترک بودن درخواست ماساژ بود. چون تمام کفشها نیاز به واکس دارن، فقط واکسهاشون با هم فرق داره.
خودتون میدونین با کفش مهمونی از کوه برید بالا میشکنه. این اتفاق هم افتاد، اون زودتر از چیزی که فکر کردم خسته شد. حالا باید بین موندن و برگشتن انتخاب میکردم. چون هر کدوم یک پای منو گرفته بودن و میکشیدن و هر لحظه امکان جدا شدن دو نیمه بدنم بود تصمیم گرفتم کفشهامو دربیارم و صندل بپوشم. صندلها راحت و آزاد و بیقید هستن. میتونی با خیال راحت هر کاری بکنی و از راه رفتنت لذت ببری. من هم بعد از پوشیدن صندلهام بود که تونستم یه گوشه لم بدم و بدون توجه به چیزی لذت ببرم.
(نتیجه: تو هر جایی کفش مخصوص به خودشو بپوشید.
نتیجه اخلاقی: هیچوقت دو تا کفشو با هم نپوشید.
نتیجه اخلاقیتر: صندل، هیچوقت صندلو فراموش نکنید.)
#نسترن_بیگی@khodnevischannel