خاطرات حاجت روایی از نمازشب ،استغفار،توبه ، رزق و روزی ،شهدا ....

#استغفرالله
Канал
Логотип телеграм канала خاطرات حاجت روایی از نمازشب ،استغفار،توبه ، رزق و روزی ،شهدا ....
@khaterate_namazshab114Продвигать
2,84 тыс.
подписчиков
447
фото
190
видео
196
ссылок
💠 ارسال خاطرات معنوی👇 @taranehbaran2000 💠 خاطرات حاجتروایی @khaterate_namazshab114 @hajatravai313 💠 نمازشب @namazshab114 💠شفاخانه @darolshafa114 توبه و استغفار @toubeh_esteghfar114 گروه👇 @khaatteraat 💥💥💥کپی برداری مطالب بدون لینک حق الناس💜 
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼🌸🌸🌸
🍃🌺🍂
🌿🍂

#خاطرات_حاجتروایی_کربلا
#خاطرات_شفای_بیماری
#خواب_معنوی

من افسردگیه شدیدی داشتم از همه چیز و همه کس میترسیدم ،ترسم اینقدر زیاد بود که دچار توهم میشدم و کارهای خطرناکی میکردم جوری که هم به خودم هم به بقیه صدمه میزدم ، دوست داشتم ، خیلی هارو بکشم خودم بچه ام ، اینا به خاطر بیماریم بود . هر کسی که اذیتم کرده بود رو میخواستم نابود کنم .از مردها هم میترسیدم چون تجربه ی بدی از آزار و اذیت داشتم وسواس فکری های شدید ،یه روز داشتم قرص می خوردم که خودکشی کنم نمیتونستم بیماریم رو تحمل کنم . رفتم وضو گرفتم نماز خوندم گفتم خدایا حریف این ترس ها و بیماری هام نمیشم . گیر کردم خوابم برد . تویه اون خواب .مردی اومد سمتم من کلی ترسیدم و می لرزیدم. بدم می اومد نزدیکم بشه .یهو یه چیزی وادارم کرد بگم #حسبناالله و نعم الوکیل وقتی گفتم اون مرد ،عقب عقب می رفت و دیگه ندیدمش خواست بهم بفهمونه تا من نخوام کسی اذیتت نمیکنه ترست الکیه.یهو صدایی بهم گفت #آیه_الکرسی بخوان منم تا هو العلی و العظیم خواندم. بعد گفت #زیارت_عاشورا بخوان منم گفت السلام علیک یا ابا عبدالله هر کاری کردم نتونستم بقیه اشو بخونم گفتم بلد نیستم .بعد فهمیدم معنیش میشه رفتن به کربلا چون یه مدت بعد تقریبا چند ماهی شد. که رفتم کربلا .بعد اون صدا گفت بگو #استغفرالله .منم تکرارش کردم .
ویه مدت بود دوباره وسواس فکری هام شدید تر شد فکر های بد سراغم می اومد . دیدم یه شیطان میخواد منو ببره .میخو است مزاحمم بشه هر چی گفتم ولم کن زورم نمی‌رسید یهو گفتم لاحول ولاقوت الا بالله دیدم رفت .من زیاد زیارت عاشورا می خوندم نزدیک یک سال تقریبا با ۱۰۰ سلام خودم البته زیارت حق شناس بود چون بیمار بودم نمیتونستم کامل بگیرم اما به خودم اومدم دیدم خیلی و قت دارم میخونم کمتر از یکسال بود ولی خیلی می خوندم

من ۱۰روزی که کربلا رفتم برای پیاده روی خیلی از وسواس فکری هام درمان شد .تو حرم حضرت عباس بچه ام اینقدر گریه میکرد من نمیدونستم چشه و من چون بیمار بودم نمیتونستم بگیرمش واقعا سخت بود گفتم خدایا چیکار کنم یهو یه
خانم بهم آب داد گفت بده بچه ات یه خانم دیگه اومد سر راهم بهم غذا داد گفت بده بچه ات منم بچه ام هردو رو خورد و خوابید .اونجا نه آب گیرم می اومد نه غذا میدادن و من اصلا نمیدونستم بچه ام از تشنگی و گرسنگی داره گریه میکنه.
من تنها شانسی که آوردم این بود که تو دوره‌ی بیماریم علاقه ی عجیبی به امام حسین پیدا کردم
علاقه ام یه جوری بود . که هرشب دوست داشتم برم بغلش بخوابم اینقدر اذیت بودم حس می کردم تنها جاییه.که آرومم .
من ذکر نمیگفتم فقط زیارت عاشورا نمازشب
ولی امام حسین و زیاد صدا میزدم خیلی زیاد
وسواس فکری هام خیلی هاشون رفتن خونه خریدم .بچه ام مریض بود بهتر شد .ماشین خریدم . زندگیم پراز دعوا و تشنج بود الان خیلی آروم تر شد
درضمن من به خاطر افسردگیه شدید . عقلم رو از دست داده بودم . الان برگشت درمان شدم

شاید باورت نشه ولی پیغامتون یه نور تازه به دلم داد
خدا هم خودتون هم عزیزانتون رو خوشبخت و سربلند دو عالم بکنه عزیزم ❤️💜🌷
پیغامتون برام مثل نشونه بود چون ایام سختی رو دارم میگذرونم توکلم به خدا و آقاجانم امام زمان

💧@khaterate_namazshab114💧
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼🌸🌸🌸