◦•●◉✿ دانستنے هاے خانمانہ ✿◉●•◦

#رجبعلی_خیاط
Канал
Логотип телеграм канала ◦•●◉✿ دانستنے هاے خانمانہ ✿◉●•◦
@khanoOomanehaПродвигать
8,03 тыс.
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,17 тыс.
видео
3,17 тыс.
ссылок
. 👇💕 تعـــرفه تبليغـات کانال خانمانه 💕👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEFFwfPebSyFUKevBg .
#برمدارسخنان‌بزرگان 💫
کرامتی دیگر از #رجبعلی_خیاط

شبی حوالی غروب از نزدیک مسجدی در اوایل خیابان سیروس تهران عبور می کردم. برای درک فضیلت نماز اول وقت، وارد شبستان مسجد شدم. دیدم شخصی مشغول اقامه نماز است و هاله ای از نور اطراف او را گرفته.
پیش خود فکر کردم که بعد از نماز با او مانوس شوم ببینم چه خصوصیاتی دارد که چنین حالتی در نماز برای او پدیدار است.
پس از پایان نماز همراه او از مسجد خارج شدم. نزدیک درب مسجد، وی با خادم مسجد بگومگویی پیدا کرد و به او پرخاش کرد و به راه خود ادامه داد. پس از عصبانیت، دیدم آن هاله نور از روی سرش محو شد.

چشمه سار معرفت ص118، 117
#داستانکهای_پندآموز

✳️بچه را آنطور نمیزنند!

🌟یکی از شاگردان #پیر روشن ضمیر، مرحوم #رجبعلی_خیاط(رحمه الله علیه)نقل می کند:

📌#فرزند دو ساله‌ام – که اکنون حدود چهل سال دارد – در منزل #ادرار کرده بود و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس #بچه بند بیاید.

📌#خانم پس از یک ساعت #تب کرد، تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز شصت تومان #پول نسخه و دارو شد، ولی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر شد.

📌مجدداً به #پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم سنگین بود.

📌باری، شب هنگام جناب شیخ رجبعلی خیاط را در #ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم همسرم نیز در ماشین بود، جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده بچه‌هاست، تب کرده، #دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمی‌شود.

⚠️شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود:
« بچه را که آن طور نمی‌زنند،استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب می‌شود. »
چنین کردیم تب او قطع شد!.

📚کیمیای محبت📚

.
@khanoOomaneha
┄┅┅❀👰❀┅┅┄