كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های کارگری

#ما_هم_شکنجه_شدیم
Канал
Новости и СМИ
Политика
Социальные сети
Блоги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های کارگری
@khamahangyПродвигать
491
подписчик
7,15 тыс.
фото
1,5 тыс.
видео
2,46 тыс.
ссылок
خبر ها و گزارش هاي كارگري ،تصوير ها و كليپ و مطالب و نظرات خود را از اين طريق براي ما ارسال كنيد
#ما_هم_شکنجه_شدیم!

یورش به مجمع عمومی #کرج و شکنجه روحی، روانی و جسمی اعضای #کمیته_هماهنگی

کرج؛ ۲۶ خرداد سال ۱۳۹۱، ساعت ۱۱و سی دقیقه صبح:
حدود شصت نفر کارگر و فعال کارگری در طبقه چهارم منزلی در یک مجتمع مسکونی در حال گفتگو در باره مشکلات و مسایل کارگران بودیم. در حالی‌که برگزاری «مجمع عمومی» ما به انتهای خود یعنی انتخاب هیئت اجرایی رسیده بود، که یکباره شلیک چند گلوله همه بچه ها را شگفت زده کرد. چشم ما به درب آپارتمان که در طبقه چهارم بود، دوخته شد. ناگهان تعدادی مامور لباس شخصی به محل نشست ما یورش آوردند و بدترین فحش ها و توهین را نثار ما کردند. اما دوستان ما، راسخ و مطمئن ایستاده بودند. یکباره مامورین فریاد کشیدند: بخوابید روی زمین!
روی زمین خوابیدیم. و آنگاه پیاده روی ماموران روی پشت و کمر ما شروع شد. در یک لحظه دو نفر از مامورین روی کمر و پشت «فتاح سلیمانی» به هم رسیدند و از او پرسیدند: دردت گرفته؟! اگر چه همه دوستان از این ضربه ها دچار آسیب شده بودند، اما بیشتر از درد، خشم شان گرفته بود.

بعد از پیاده روی بر پشت کارگران، مامورین فریاد کشیدند: سرپا بایستید! وقتی سرپا ایستادیم، تازه ضرب و شتم شروع شد. «رحمان سلیمانی» و «حسن عزتی» به شدت از ناحیه صورت و چشم آسیب دیده بودند. در حین کتک کاری، بستن دست بند و پابند به دست و پاهای بچه ها شروع شد. دست بندهای فلزی کفاف نمی کرد و دست های تعدادی از دوستان را با بست پلاستیکی بستند؛ که با کوچکترین حرکتی تندتر از قبل می شد. هنگامی که ما را از طبقه چهارم ساختمان به پایین هدایت می کردند تا با ماشین روانه ی زندان کنند؛ تازه فهمیدیم برای مان «تونل وحشت» تشکیل داده اند! ما به ناچار باید از تونلی که درست شده بود، حرکت می کردیم و در طول مسیر با انواع و اقسام ابزار و با مشت و لگد مورد ضرب و شتم قرار گرفتیم. به ایستگاه آخر که رسیدیم فکر کردیم که این تونل هم تمام شد؛ اما صدایی توجه ها را به خود جلب کرد. یکی از مامورین با توهین و تحقیر به فتاح سلیمانی گفت: تو هفته قبل دستگیر شدی؛ حالا اینجا چکار می کنی؟ او هم در جواب گفت که نخیر، من نبودم! پس از جواب فتاح بود که سه نفری به او حمله ور شده و هر آنچه در توان داشتند او را کتک زدند. صدای دیگری که توجه همه دوستان را به خود جلب کرد، صدا آشنای کاک «رحمان ابراهیم زاده» بود که دو سه نفر از مامورین ضرب و شتم اش می کردند. اما کاک رحمان، این پیرمرد دوست داشتنی، در واکنش به کتک های آنها فقط می گفت: اگر خوشحال می شوید، تندتر بزنید! عجب صحنه ای بود ایستادگی یک پیرمرد ۷۰ ساله که روزگار را به کام شان تلخ کرده بود و مقاومت و ایستادگی بچه ها را مضاعف می‌کرد.

بالاخره به بیرون آپارتمان رسیدیم. کاک «محمد مولانایی» پیرمرد ۷۵ ساله پشت سر «عباس هاشم پور» حرکت می‌کرد. کاک محمد هم به دلیل اعتراض به کتک زدن یکی از دوستان، مورد حمله قرار گرفت. این پیرمرد را آنچنان می زدند که مانند توپ فوتبال پرت شد به درب ماشین و سرش شکست و خونین شد. فتاح و عباس که دست های شان از پشت بسته شده بود، با شانه های شان هر کاری کردند نتوانستند مانع زمین خوردن کاک محمد شوند و آنها نیز لباس های شان خونی شد.

عاقبت ما را به سمت زندان رجایی شهر کرج ، سوار ماشین کردند. در طول مسیر باز هم توهین ها شروع شد. وقتی به محوطه زندان رسیدیم، هیچ کدام از ما کفش نداشتیم. آسفالت کف حیاط به شدت سوزان و داغ بود و هیچ کس حتی لحظه ای نمی توانست پایش را روی زمین بگذارد. تا بالاخره کفش‌ها را که در داخل یک گونی بود برای مان آوردند. با هر رنجی بود هرکس کفش خودش را پوشید. راهی سالن زندان شدیم. توهین و تحقیر همچنان ادامه داشت. در این بین، «غالب حسینی» معترض شد که در جواب اعتراضش چنان بر سرش ریختند که هنوز هم که هنوز است یاد آوری اش برای ما عذاب آور است. پس از او «خالد حسینی» معترض شد که چنان توی گوشش زدند که پرده گوشش پاره شد.

اینها فقط گوشه ای از توهین و شکنجه کارگرانی بود که فقط جرم شان حضور در مجمع عمومی سالانه کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری بود. البته که آن سوی این ضرب و شتم، بچه ها همچنان محکم و استوار ایستاده بودند.

نکته ی آخر اینکه، هنگام یورش گسترده به مجمع عمومی کمیته هماهنگی و بازداشت ما، مامورین به همه ی ساکنان مجتمع مسکونی می گفتند که اینها سارق مسلح هستند!! اما بعد از ۲۴ ساعت، بیشتر بچه ها، تبرئه و آزاد شدند. البته چند نفر از دوستان از یک تا سه ماه در بازداشت ماندند و در سال‌های بعد هم، چند نفر دیگر از دوستان ما در شهرهای مهاباد و بوکان، محکوم به حبس شدند.

جمعی از شرکت کنندگان در مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری در کرج - دی ماه ۱۳۹۷

https://t.center/khamahangy
🔺تصاویر و متن ارسالی به کانال #کمیته_هماهنگی

#ما_هم_شکنجه_شدیم

ما کارگران اعتصابی #پرریس_سنندج دسته جمعی مورد ضرب و شتم و آزار قرار گرفتیم.

ساعت یک بعداظهر روز چهارشنبه چهارم شهریور ماه ۱۳۸۵، سه دستگاه اتوبوس و صدها نفر از نیروهای یگان ویژه و لباس شخصی، با تجهیزات ضد شورش تمام محوطه #اعتصاب (چادر اعتصاب ) را به محاصره خود در آوردند و کارگران اعتصابی #پرریس را ضرب و شتم کردند.

در روزهای بعد و به دنبال انعکاس خبر سرکوب کارگران پرریس سنندج، در داخل و خارج از کشور و محکومیت آن از سوی مجامع کارگری، فرمانده نیروی انتظامی کردستان منکر برخورد خشونت آمیز با کارگران شد. رئیس اداره کار سنندج هم در مصاحبه ای با روزنامه محلی” سیروان “، مدعی شد که سرکوب کارگران شایعه ای بوده که توسط یکی از نمایندگان کارگران انتشار یافته است.

https://t.center/khamahangy