كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های کارگری

#شكراالله_ماني
Канал
Новости и СМИ
Политика
Социальные сети
Блоги
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های کارگری
@khamahangyПродвигать
490
подписчиков
7,15 тыс.
фото
1,5 тыс.
видео
2,46 тыс.
ссылок
خبر ها و گزارش هاي كارگري ،تصوير ها و كليپ و مطالب و نظرات خود را از اين طريق براي ما ارسال كنيد
كميته هماهنگی برای كمك به ايجاد تشكل های کارگری
شرایط کار و زیست نسل اول #کارگران_ایران؛ #کار_کودکان ( قسمت دوم ) 🔹کار کودکان در مزارع، کارگاه‌ها، دکان‌ها و باربری امری طبیعی و رایج و در افكار عمومی نیز از مشروعیت برخوردار بود. کارگران خردسال آسیب‌پذیرترین و بی‌حقوق‌ترین بخش نیروی کار بودند.…
شرایط کار و زیست نسل اول #کارگران ایران ( قسمت سوم )

#یوسف_افتخاری صحنه‌هاي دل‌گدازي را از حمل تفاله‌هاي نفت توسط زنان و تحقير آنان از جانب انگليسي‌هاي «متمدن» توصيف مي‌کند:
«استفاده زنان کارگر از تفاله نفت منظره‌ي اسف‌انگيزي داشت. زنان کارگر پيت‌هاي نفت را با آن مايه‌ي سياه که معروف به تفاله‌ي نفت بود پر کرده و روي سر گذاشته براي پختن نان و سير کردن بچه‌هاي صغير و لخت و گرسنه‌ي خود به طرف اتاق‌هاي بوريايي روانه مي‌شدند. پوشاك آن‌ها عبارت از يك پيراهن بلند و پاره پاره بود که قسمت کمي از بدن را مستور مي‌کرد. مايه‌ي سياهي که روي سر گذاشته بودند در اثر حرکت به صورت آن‌ها ريخته تمام اعضاي بدن‌شان را آلوده مي‌کرد. انگليسي‌ها با زن‌هاي شيك‌پوش خود جلوي زنان ستم‌ديده و صاحب اصلي ثروت و نفت را گرفته از مناظر رقت‌بار آن‌ها عكس‌برداري مي‌کردند. عكس‌هايي که انگليسي‌ها از زنان و کارگران بر مي‌داشتند منظره‌ي رقت‌انگيزي داشت. عكس اسكلت‌هاي نفت‌آلود و متحرك، هر بيننده را متأثر و متألم مي‌کرد. متأسفانه اين مناظر آلم‌آور اسباب تفريح و سرگرمي و خنده‌ي زنان و مردان انگيسي‌هاي مأمور حوزه نفتي خوزستان شده بود. ... در موقع عكس‌برداري خنده و تفريح و مسخره‌ي انگليسي‌ها در نظر زنان و مردان کارگر به مراتب زشت‌تر و مسخره‌ي انگليسي‌ها در نظر زنان و مردان کارگر به مراتب زشت‌تر و بدتر و ناگوارتر از برهنه‌گي و گرسنه‌گي و بدبختي‌هاي ديگر بود.»

#شكراالله_ماني، کارگر پارچه‌باف و منشي «شوراي مرکزي اتحاديه‌هاي کارگري ايران» که قبلا" خود کارفرما و داراي «سه دستگاه پارچه‌بافي» بوده، از جمله افرادي است که مي‌تواند وضع ناگوار کارگران آن زمان را به تصوير بكشد. او مي‌نويسد:
«با آن‌که خودم از کارگران هنرمند و در صنعت نساجي از استادان درجه اول به شمار مي‌آمدم، در چنگ کساني اسير شدم که کم‌ترين اطلاعي از فن بافنده‌گي نداشتند ...کوتاه سخن، بيش از دو سال زير دست اين مردان نالايق خودپسند جان کندم. اکثر شب‌ها بي‌نان و گاهي سد جوعي داشتم. ساير کارگران پارچه‌باف تهران هم حال‌شان به‌تر از من نبود، بل‌كه زنده‌گاني بعضي از آن‌ها خيلي سخت‌تر از من مي‌گذشت. تمام کارگران پارچه‌باف تهران که قريب يك هزار نفر بودند، مانند گدايان زنده‌گي مي‌کردند. هيچ يك داراي زن يا خانه و لوازم زنده‌گي نبودند. مسكن آن‌ها منحصر به گوشه‌ي کارخانه‌ها يعني طويله‌هاي مخروبه و شترخانه‌هاي گوشه کاروان‌سراها بود.»

ادامه دارد

✔️ منبع: کتاب شوق یک خیز بلند نویسنده‌گان: جلیل محمودی - ناصر سعیدی

@khamahangy
تماس با ما @hkomite