«رزای سرخ نیز از میان ما رفته است... او به فقرا حقیقت را گفته بود، هم از این روست که اغنیا اعدامش کردهاند...» این شعر #برتولت_برشت، شاعر و نمایشنامهنویس آلمانی است که صد سال پیش، وقتی جوانی بیست و یک ساله بود، در سوگ رزا لوکزامبورگ، چهره انقلابی و اسطورهای چپ و از نظریهپردازان مارکسیست سرود.
#رزا_لوکزمبورگ، یکی از نظریهپردازان مهم #جنبش_کارگری آلمان، و #کارل_لیبکنشت، از رهبران جنبش سوسیالیستی این کشور، صد سال پیش در پانزدهم ژانویه سال ۱۹۱۹ به قتل رسیدند. هزاران نفر در آلمان یاد آنان را گرامی داشتند.آنها در گورستان #فریدرایشسفلده در کنار بسیاری دیگر از سوسیالیست ها از جمله #ویلهلم_لیبکنشت دوست نزدیک #کارل_مارکس آرمیده اند.
رزا پنجم مارس ۱۸۷۱ در شهرک «زاموش» لهستان زاده شد. او از جوانی جزو فعالان سوسیالیست لهستان بود. شانزده ساله بود که تحت نظر پلیس قرار گرفت و در سال ۱۸۸۸ ناچار به مهاجرت به سوئیس شد. او در دانشگاه زوریخ نخست فلسفه و ریاضیات و سپس حقوق و اقتصاد آموخت. سال ۱۸۹۷ به آلمان رفت تا در حزب سوسیال دموکرات، بزرگترین #حزب_کارگری اروپا و عضو #انترناسیونال سوسیالیستی فعالیت کند.
نظر به اینکه ما ضعیفیم برای بندگی ما قانون ساختید نظر به اینکه دیگر نمیخواهیم بنده باشیم قانون شما در آینده باطل است.
نظر به اینکه با تفنگ و توپ تهدید میکنید ما را تصمیم ما بر اینست کز زندگانی بد بیشتر از مرگ بترسیم.
نظر به اینکه ذغالها به خروار در انبارهایتان پر است ما بی ذغال از سردی زمستان میلرزیم تصمیم ما بر اینست که آن ذغال ها را در اختیار گیریم.
نظر به اینکه با توپ وتفنگ تهدید میکنید ما را تصمیم ما بر اینست کز زندگانی بد بیشتر از مرگ بترسیم
نظر به اینکه موفق نمیشوید ما را دستمزدی کافی دهید خود کارگاهها را در اختیار خواهیم گرفت نظر به اینکه بدون شما ما را نان کافی خواهد بود نظر به اینکه با توپ وتفنگ تهدید میکنید ما را تصمیم ما بر اینست کز زندگانی بد بیشتر از مرگ بترسیم.
نظر به اینکه به گفتههای دولت ایمان نداریم زین پس مصممیم رهبری را خود در دست گیریم و دنیای بهتری سازیم نظر به اینکه تنها زبان توپ را آشنا هستید و به زبان دیگری تکلم نمیکنید ناچار خواهیم بود لولههای توپ را به طرف شما برگردانیم.
به یاد آورید که ما بیش از کفشهامان کشور عوض کردیم. و نومیدانه میدانهای جنگ طبقات را پشت سر گذاشتیم
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود. این را خوب میدانیم: حتی نفرت از حقارت نیز آدم را سنگدل میکند. حتی خشم بر نابرابری هم صدا را خشن میکند. آه، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما وقتی به روزی رسیدید که انسان یاور انسان بود درباره ما با رأفت داوری کنید!