📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#پ ۱۲
پیراهنی از تارِ وفا دوخته بودم
چون تابِ جفای تو نیاورد کفن شد
#طالب_آملی
پیراهنی به تن نگذارد مرا ز شوق
بویی اگر رسد به من از پیرهن تو را
#احمد_نیکونژاد (فاضل)
پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبتِ پیمانشکنان
#حافظ
پیرِ کنعان با که گیرد انس در بیتُالحَزَن
بوی يوسف را نمییابد ز فرزندی دگر
#نظیری_نیشابوری
پیر گردیدی و کِشتِ عملت زرد نشد
بوی کافور شمیدیّ و دلت سرد نشد
#صائب
پیر ما میگفت هشدار و ز می غافل مباش
میشناسد قدرِ مینا هر که صهبا را شناخت
#محمد_سلمانی
پیرم به اشارت سوی خُم راهبری کرد
عقلم به سر آمد، چو می ناب کشیدم
#سیدحسین_فیروزی (نادر)
پیر میخانه یک امشب به رخم در بگشای
که جز این در به رخم باز دری نیست دگر
#یاور_همدانی
پیرهنچاکم و شرمنده ز ناصح شدهام
که همین لحظه گریبان مرا دوخته بود
#صادق_اصفهانی
پیری اگر که گوهر دندان ز من گرفت
شادم که بینیاز مرا از خلال کرد!
#صائب
پیری رسید و قوّتِ طبعِ جوان گذشت
تابِ من از تحمّلِ رطلِ گران گذشت
#کلیم_کاشانی
پیری شکوفهایست که مرگ است بارِ او
بارَش چو این بوَد چه بوَد زخمِ خار او
#صائب
پیری مرا اگر چه فراموشکار کرد
از دل نبُرد یاد زمان شباب را
#صائب
پیریّ و جوانی چو شب و روز برآمد
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
#سعدی
#مشاعره
خاکستر ققنوس