📚 ابیات کتاب مشاعره
انتخاب و تدوین امیراسماعیل آذر
#پ ۹
پس از عمری هنوز ای جان به یاری زنده میدارد
نسیم اشتیاق من، چراغ انتظارم را
#فریدون_مشیری
پس از مرگ از زمینِ مرقدم مردمگیا روید
مرا هرگز نسازد خاکْ پنهان، دانۀ عشقم
#حزین_لاهیجی
پست بوَد آب بقا همچو خاک
در نظر همت والای من
#قدسی_مشهدی
پسته را با دهن تنگ تو نسبت کردم
رفت در خنده ز شادی، مگرش باور کرد
#خواجوی_کرمانی
پسته و فندق ز مهر و کین تو آگه شدند
این فم از مدحت گشاد و آن ز بیمت بست فم
#مسعود_سعد_سلمان
پس مقالاتِ من و مجلسِ تو
راست چون زیره و چون کرمان است
#انوری
پشت ستونِ سایهها روی درختِ شب
میجویم اما نیستی در هیچ جا امشب
#محمدعلی_بهمنی
پشتِ طاقت بنفشه را خم شد
بهر خود در لباسِ ماتم شد
#هلالی_جغتایی
پشت کدامین در کسی جز تو تواند بود
ای تو طنین هر صدا و روح هر خانه
#حسین_منزوی
پشمین کلاه خویشتن از همّتِ بلند
با تاجِ کیقباد برابر گرفتهام
#دهقان_سامانی
پشیمانی ندارد خنده بر وضع جهان کردن
ندارد گریه در پی خندهای کز زعفران خیزد
#صائب
پلنگ من، دل مغرورم، پرید و پنجه به خالی زد
که عشقِ ماهِ بلندِ من ورای دست رسیدن بود
#حسین_منزوی
پنجۀ تاک ز سرمای سحر میلرزد
لاله از بهر همین کرده فروزان منقل
#وحشی_بافقی
پندِ بسیار به او گفتم و نشنیده گرفت
که عنانش به کف مستی و خودرایی بود.
#هوشنگ_ابتهاج (سایه)
#مشاعره
خاکستر ققنوس