Khademalnakhil

#khadem_alnakhil
Канал
Образование
Новости и СМИ
Юмор и развлечения
Политика
Английский
Логотип телеграм канала Khademalnakhil
@khademalnakhilПродвигать
71
подписчик
926
фото
236
видео
1,22 тыс.
ссылок
Khademalnakhil Official Channel Environmentalist-writer
📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻 منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
🌓🌘 *شــبهای رمضان(۳)*

✍🏼 حمزه سلمان پور

در دشت هموار اطراف روستا، اینجا و آنجا، کشاورزان در حال دروی گندم هستند. چوپان ها گله خود را در همان اطراف، در قسمت های درو شده مزارع رها کرده و به کمک خانواده آمده‌اند. برخی گاو و اسب و الاغ را هم با خود می آورند تا در “مریه”(بقایای گندمزار درو شده) بچرند.
شمس الضحى،(آفتاب قبل از ظهر) کم کم گرم می شود فرحان، پدر و مادر و خواهر و دو برادرش، گوسانی ها را هماهنگ و هم زمان روی پایین ترین قسمت ساقه خشک گندم می گذارند و با حرکتی دایره وار، سریع و افقی به سمت خود می کشند و با دست دیگر آن را از میانه در مشت گرفته و روی هم میگذارند تا “باثه” درست شود و بعد که کمی جلوتر رفتند باثه ای دیگر درست می‌کنند.(یک باثه، به اندازه یک بغلِ قابل جابجایی است).
فرحان، معمولاً در فرصت مناسب آواز می خواند. صدای خوب و روحیه ی حساس و خَلاقَش از نوجوانی، مهارت آواز خوانی را در او پرورانده است. اکنون با وجود اینکه روزه است اما صدای آواز علوانیه او به هنگام درو، حتی کشاورزان مزارع همسایه را هم سرگرم می کند. فرحان خوب می داند که جمیله چقدر صدایش را دوست دارد این را از خواهرش شنیده بود. بعضی وقتها در “ربضه” میان روستا، زیر سایه درخت کنار، در جمع جوانان ترانه هایی از “حضیری ابو عزیز” و “زهور حسین” می خواند. این ترانه ها را از رادیویی که پدرش از کویت آورده حفظ کرده است. ربضه فاصله ی زیادی با منزل زایر علی، پدر جمیله ندارد و به همین خاطر فرحان وقتی آنجا شروع به خواندن می کند بنا را بر این میگذارد که جمیله دارد به صدای او گوش می کند بنابراین با شور و حرارت فراوان، پیام عشق و اشتیاق سوزان خود را در قالب ابیات ابوذیه و موال برای جمیله می فرستد. گاهی در گعده های شب های رمضان هم بین فصول بازی محیبس، ترانه هایی به سبک مقام می خواند.
فرحان وقت استراحت در صهوه آواز می خواند. هر کدام از دروگران، که خسته می‌شود به زیر صهوه می‌رود تا کمی استراحت کند. صهوه سایبان ساده ای از پشم یا کنف است که از چهار طرف با طناب به زمین محکم شده و زیر آن چوب هایی قرار می گیرند. در روزهای عادی، کشاورزان آب و غذای ساده خود را در آن می گذارند تا از تابش آفتاب در امان باشد اما اکنون ماه رمضان است و اکثر آنها روزه هستند.
ساعتی مانده به غروب آفتاب، کشاورزان شروع می کنند به جمع کردن باثه هایی که درو کرده اند. معمولاً محصول درو شده یک روز را یک جا “بروال” می‌کنند. اگر مقدار آن زیاد و مساحت درو شده گسترده تر باشد یک یا دو بروال دیگر درست می‌کنند.
قبل از غروب آفتاب همه کشاورزان راهی روستا می شوند. گله های گوسفند هم یکی پس از دیگری به روستا می رسند. فرحان سوار بر اسب خود جلوتر از دیگران به روستا می رسد دو طرف عباره جنوبی شلوغ است. زنانی که ظرف و رخت می می شویند، کودکانی که در میان گاو و گوسفندهای تازه رسیده ورجه وورجه می‌کنند و مردانی که بعد از یک روز کار طاقت فرسا در زیر آفتاب، آبی به سر و صورت خود می زنند.
ملاشایع همراه با تعدادی از پیرمردان، روی تپه جنوب شرقی نشسته و منتظر است وقت اذان برسد تا اذان بگوید.
فرحان در کنار عباره، دوست صمیمی اش ناصر را می بیند. از اسب پیاده می شود و قبل از اینکه سؤال کند ناصر به او می گوید امشب میزبان گعده و بازی محیبس زایر علی است.
دوستی ناصر و فرحان خانوادگی است. پدران هر دوی انها مدتی در کویت کار می کردند ناصر با سنتوری که پدرش از کویت برایش آورده می نوازد و فرحان می خواند اگر چه فرحان بخاطر آوازخوانی از سوی برخی افراد فامیل با مشکل مواجه شده اما خانواده اش صدایش را دوست دارند.
قلب فرحان شروع می کند به تندتر تپیدن! تمام خستگی کار را فراموش می کند باید آماده شود. امشب شب مهمی است. بعد از چند سال، فرحان پا در خانه ی زایر علی می گذارد. با خود فکر می کند،امشب باید بهترین ترانه را بخواند..
ادامه دارد...


📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻 منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
🌓🌘 *شب های رمضان(۲)*

✍🏼 حـــمزه ســـلمان پور

شب از نیمه گذشته بود که فرحان به همراه برادرش کنعان به خانه بازگشت. روستا در آرامش بود. گاهی صدای پارس سگ ها که انگار به یکدیگر پیام می دهند با صدای جیرجیرک های نخلستان و قورباغه های عبّاره در هم می آمیخت.
در دل فرحان غوغایی به پا بود تصور اینکه یک ماه دیگر، پس از سال ها انتظار با "جمیله" ازدواج می کند چنان برایش هیجان انگیز است که نمی تواند آرام و قرار داشته باشد. روی عرزاله وسط حیاط بزرگ خانه، جایی که رختخوابش را انداخته اند دراز می کشد، انگشتان دو دستش را به هم قلاب کرده زیر سرش می گذارد و به آسمان صاف و پر ستاره خیره می شود.
باز هم مثل هر شب، چهره ی جمیله را تصور می کند. با همان لبخند ملیح و چشمانی که همیشه از نگاه فرحان فرار می کنند. با همان "نفنوف" بلند قرمز با گل های سوسن بزرگ مشکی و سفید که یک هفته قبل، او را کنار عباره دیده بود.
سه سال پیش بود که خانواده اش را به خواستگاری جمیله فرستاد. آنها موافقت کردند و قرار ‌شد اواخر بهار، بعد از برداشت محصول، عروسی کنند اما در آن دو سه ماه، اتفاقاتی افتاد که همه چیز را به هم ریخت. آن اتفاقات هیچ ربطی به موضوع ازدواج فرحان و جمیله نداشت اما به خاطر درگیر بودن دو خانواده در دعوای بین دو فامیل، خواستگاری فرحان، کأن لم يكن تلقی شد.
از آن روزها به بعد، دیدن جمیله برایش راحت نبود آنها در این سه سال کمتر فرصتی یافته اند که همدیگر را خوب نگاه کنند چه برسد به اینکه صحبتی داشته باشند. اما فرحان از نگاه جمیله، از حرکات و سکناتش می فهمید که چقدر دوستش دارد.
ساعت ها می گذرد و فرحان همچنان غرق افکار خود است با نگاه به ستارگان می فهمد که سَحَر نزدیک است. برادرش کنعان را بیدار می کند. کنعان تفنگش را بر می دارد، به بیرون از خانه می رود و به سوی آسمان شلیک می کند.
به این ترتیب اهل روستا برای خوردن سحری بیدار می شوند. کنعان این تفنگ را از پدر بزرگش به ارث برده است او نیز هر سال در ماه رمضان، مردم را برای خوردن سحری بیدار می کرد.
پدر فرحان رادیویی که از کویت آورده بود را روشن می کند تا منتظر صدای اذان باشند.
مادر فرحان برای سحری شیربرنج درست کرده و در کنار آن نان گندم و "شَعَث" که خرمای آغشته به روغن گوسفندی است می خورند.
صبح روز بعد، فرحان "گوسانی"(داس)ها را با "مُبْرَد" تیز می کند و در خورجین بافته شده از موی بز قرار می دهد، اسبش را زین می کند و به او آب می نوشاند.
پدرش هم "صَهَوه"(خیمه) را که از چند روز قبل آماده کرده جمع می کند تا با خود ببرند. "چیوَند"(پالان) الاغ ها را بر پشت آنها می گذارد و محکم می کند.
فرحان، کنعان، پدر، مادر و یکی از سه خواهرشان به سمت مزرعه گندم راه می افتند. یاسر، برادر کوچک تر فرحان هم گله را به صحرا می برد و از آنجا به کمک آنها خواهد آمد.
صبحگاهی پر مشغله برای روستاییان است همه در جنب و جوش اند، خانواده ها یکی پس از دیگری بیرون می آیند و به مزارع خود می روند.
از سر اتفاق، خانواده زایر علی پدر جمیله که از آن سوی روستا آمده اند، روی پل چوبی کوچک عباره ی جنوبی با فرحان و خانواده اش برخورد می کنند. مدتی است که روابط دو خانواده بهتر شده و دو فامیل با هم آشتی کرده اند. به همین خاطر با خواستگاری مجدد فرحان از جمیله و ازدواج آنها موافقت شده است.
در حالی که دو خانواده مشغول احوال پرسی و صحبت درباره زراعت هستند، برای یک لحظه نگاه فرحان با نگاه جمیله یکی می شود. چشمان سیاه جمیله برق می زند، فرحان احساس می کند ضربان قلبش آن قدر تند شده که اطرافیان ممکن است صدای آن را بشنوند، برای لحظاتی همه ی دنیا برای او متوقف می شود هیچ حرکتی حس نمی کند هیچ صدایی نمی شنود انگار که سال هاست جهان از حرکت باز ایستاده است فقط چشمان جمیله را می بیند و صدای تپش قلب خود را می شنود.
با تکان اسب، فرحان به خود می آید و جمیله در حالی که لبخندی بر لب دارد نگاهش را از او می دزدد.
صورت گندم گون جمیله گل می اندازد و احساسی میان خوشنودی و شرم در او دیده می شود...

ادامه دارد...

📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻 منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
🌘📚 *شب های رمضان ؛ أبوحامد و بوی خوش میراث فرهنگی*

نوشته های منتشر شده اخیر توسط برادر فرهیخته وخوش قریحه جنای استاد حمزه سلمان پور «أباحامد» را مطالعه کردم و حقیقتا بسیار لذت بردم.
این متون که در چند قسمت و تحت عنوان "شب های رمضان " به اشتراک گذاشته شده است، روایتی داستانی از فرهنگ بومی و محلی ماست و جناب سلمان پور تلاش داشته تا با بهره گیری از تکنیک ها و ظرائف نوشتاری و بموازات سیر داستان به معرفی المان ها و ویژگیهای تراثی و همچنین آداب و سنن و فولکلور این زیست بوم بپردازد
ضمن تقدیر از زحمات این هنرمند ادیب عزیز ، دیگر دوستان گرامی را به مطالعه و بازنشر این نوشته های ارزشمند فرا می خوانم
امید است بزودی شاهد انتشار و عرضه ی «شبهای رمضان» جناب سلمان پور در بازار کتاب نیز باشیم.
ان شاءالله

برادر کوچک شما
خــــادم النخـیــــــل

📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

https://t.me/khademalnakhil/2601
*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🌓🌘 *شب های رمضان(۲)*

✍🏼 حـــمزه ســـلمان پور

شب از نیمه گذشته بود که فرحان به همراه برادرش کنعان به خانه بازگشت. روستا در آرامش بود. گاهی صدای پارس سگ ها که انگار به یکدیگر پیام می دهند با صدای جیرجیرک های نخلستان و قورباغه های عبّاره در هم می آمیخت.
در دل فرحان غوغایی به پا بود تصور اینکه یک ماه دیگر، پس از سال ها انتظار با "جمیله" ازدواج می کند چنان برایش هیجان انگیز است که نمی تواند آرام و قرار داشته باشد. روی عرزاله وسط حیاط بزرگ خانه، جایی که رختخوابش را انداخته اند دراز می کشد، انگشتان دو دستش را به هم قلاب کرده زیر سرش می گذارد و به آسمان صاف و پر ستاره خیره می شود.
باز هم مثل هر شب، چهره ی جمیله را تصور می کند. با همان لبخند ملیح و چشمانی که همیشه از نگاه فرحان فرار می کنند. با همان "نفنوف" بلند قرمز با گل های سوسن بزرگ مشکی و سفید که یک هفته قبل، او را کنار عباره دیده بود.
سه سال پیش بود که خانواده اش را به خواستگاری جمیله فرستاد. آنها موافقت کردند و قرار ‌شد اواخر بهار، بعد از برداشت محصول، عروسی کنند اما در آن دو سه ماه، اتفاقاتی افتاد که همه چیز را به هم ریخت. آن اتفاقات هیچ ربطی به موضوع ازدواج فرحان و جمیله نداشت اما به خاطر درگیر بودن دو خانواده در دعوای بین دو فامیل، خواستگاری فرحان، کأن لم يكن تلقی شد.
از آن روزها به بعد، دیدن جمیله برایش راحت نبود آنها در این سه سال کمتر فرصتی یافته اند که همدیگر را خوب نگاه کنند چه برسد به اینکه صحبتی داشته باشند. اما فرحان از نگاه جمیله، از حرکات و سکناتش می فهمید که چقدر دوستش دارد.
ساعت ها می گذرد و فرحان همچنان غرق افکار خود است با نگاه به ستارگان می فهمد که سَحَر نزدیک است. برادرش کنعان را بیدار می کند. کنعان تفنگش را بر می دارد، به بیرون از خانه می رود و به سوی آسمان شلیک می کند.
به این ترتیب اهل روستا برای خوردن سحری بیدار می شوند. کنعان این تفنگ را از پدر بزرگش به ارث برده است او نیز هر سال در ماه رمضان، مردم را برای خوردن سحری بیدار می کرد.
پدر فرحان رادیویی که از کویت آورده بود را روشن می کند تا منتظر صدای اذان باشند.
مادر فرحان برای سحری شیربرنج درست کرده و در کنار آن نان گندم و "شَعَث" که خرمای آغشته به روغن گوسفندی است می خورند.
صبح روز بعد، فرحان "گوسانی"(داس)ها را با "مُبْرَد" تیز می کند و در خورجین بافته شده از موی بز قرار می دهد، اسبش را زین می کند و به او آب می نوشاند.
پدرش هم "صَهَوه"(خیمه) را که از چند روز قبل آماده کرده جمع می کند تا با خود ببرند. "چیوَند"(پالان) الاغ ها را بر پشت آنها می گذارد و محکم می کند.
فرحان، کنعان، پدر، مادر و یکی از سه خواهرشان به سمت مزرعه گندم راه می افتند. یاسر، برادر کوچک تر فرحان هم گله را به صحرا می برد و از آنجا به کمک آنها خواهد آمد.
صبحگاهی پر مشغله برای روستاییان است همه در جنب و جوش اند، خانواده ها یکی پس از دیگری بیرون می آیند و به مزارع خود می روند.
از سر اتفاق، خانواده زایر علی پدر جمیله که از آن سوی روستا آمده اند، روی پل چوبی کوچک عباره ی جنوبی با فرحان و خانواده اش برخورد می کنند. مدتی است که روابط دو خانواده بهتر شده و دو فامیل با هم آشتی کرده اند. به همین خاطر با خواستگاری مجدد فرحان از جمیله و ازدواج آنها موافقت شده است.
در حالی که دو خانواده مشغول احوال پرسی و صحبت درباره زراعت هستند، برای یک لحظه نگاه فرحان با نگاه جمیله یکی می شود. چشمان سیاه جمیله برق می زند، فرحان احساس می کند ضربان قلبش آن قدر تند شده که اطرافیان ممکن است صدای آن را بشنوند، برای لحظاتی همه ی دنیا برای او متوقف می شود هیچ حرکتی حس نمی کند هیچ صدایی نمی شنود انگار که سال هاست جهان از حرکت باز ایستاده است فقط چشمان جمیله را می بیند و صدای تپش قلب خود را می شنود.
با تکان اسب، فرحان به خود می آید و جمیله در حالی که لبخندی بر لب دارد نگاهش را از او می دزدد.
صورت گندم گون جمیله گل می اندازد و احساسی میان خوشنودی و شرم در او دیده می شود...

ادامه دارد...

📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻 منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
🌘🌓 *شب های رمضان(۱)*

✍🏼 حمزه سلمان پور

هوای اوایل اردیبهشت در ساعات پایانی روز، وقتی خورشید به رنگ نارنجی در آمده و بر افق شرقی تکیه میزند و نسیم خنک شمال غربی از میان گندم زارهای طلایی می گذارد و گونه های کاه گلی روستا را نوازش می دهد، معتدل و نشاط بخش است.
صدای جَرَسِ گوسفندان با بع بع بره های مشتاقی که یک روز تمام، چشم به راه آمدن مادرانشان بوده اند در هم آمیخته است. ازدحام گله بر حاشیه ی عباره ی(نهر) جنوبی برای نوشیدن آب با نزدیک شدن به غروب آفتاب بیشتر و بیشتر می شود. تعدادی از گله داران،"یابیه" های کاه گلی کنار عباره را از قبل پر کرده اند تا گوسفندان آنها، راحت تر آب بخورند.
کمی آن طرف تر، بر فراز تپه ای در منتهی الیهِ جنوب شرقی روستا، "فرحان"، به همراه جمعی از مردان پیر و جوان چشم به آسمان دوخته اند تا هلال ماه رمضان را ببینند.
شور و شوق خاصی اهالی روستا را در بر گرفته است و مشتاقانه منتظر حلول ماه رحمت و برکت هستند.
این رسم هر سال آنها است که در آخرین روز ماه شعبان روی آن تپه بروند و مشغول استهلال شوند.
"فرحان" قرار است اولین جمعه بعد از عید فطر عروسی کند. به همین خاطر حلول ماه رمضان برایش مهم تر از سایرین است.
آسمان صاف است و طیفی از رنگ نارنجی آتشین، تا فیروزه ای از خط افق که حالا نیمی از خورشید پشت آن پناه گرفته است شروع می شود، بالا می آید و به آسمان روستا می رسد.
از فراز آن تپه نه چندان مرتفع، چشم اندازی کم نظیر از انبوه گندمزار به چشم می‌خورد؛ رنگ طلایی آن را، نور کم رمق اما خوش رنگِ آفتابِ در حالِ غروب، به جلوه ای زیبا تبدیل کرده بود.
با وزش باد ملایم و تکان خوردن خوشه ها، گویی کل گندم زار به رقص در آمده است و صدایی شبیه به صدای امواج دریا از آن بلند می شود.
دقایقی بعد کمی آن طرف تر از نقطه ای که آفتاب بر زمین نشسته بود، بر بالای یکی از درختان سدر میان گندم زار، هلالِ رنگ پریده و باریک نمایان می شود. صدای هلهله و شادی از آن جمع چند نفری بلند می شود. "کنعان"، تفنگ سرپر خود را به سمت آسمان گرفته و بر فراز روستا شلیک می کند. وِلوِله ای در روستا به پا می شود؛ جوانان روی پشت بام خانه ها می روند و بزرگ ترها و کودکان هم روی "عرزاله" ها می ایستند تا هلال ماه رمضان را ببینند. موجی از شادی در روستا جاری می شود.
رمضان برای روستاییان تداعی کننده خاطرات و حس نوستالوژیکی است که نسل اندر نسل با آن زندگی کرده اند.
شب های رمضان در روستا برنامه های خاص خود را دارد؛ البته این برنامه ها چندان متنوع نیستند.
از همان شب اول، مردان روستا بعد از افطار در "طارمه"(ایوان) یکی از "مضیف" های بزرگ جمع می شوند و به چند تیم تقسیم شده بازی "محیبس" را شروع می کنند. تیم ها تقریباً از قبل مشخص شده اند. اکثر شب های رمضان، "شیّال" میزبانی را به عهده دارد. از عصر جلوی مضيف را آب و جارو زده و نمد های پشمی و فرش های دست باف کهنه را پهن کرده است. قبل از بازی محیبس، ملا شایع چند بیت شعر به سبک "ابوذیه" در باب خیر و برکت ماه رمضان و ستایش صله ارحام می سراید و بعد به درخواست حضار قصیده ای درباره عشق و عاشقی هم می خواند.
عطر جوشیدن قهوه ی عربی با بخار متصاعد از قوری و دود آتش منقلی که "شیّال"، دله های قهوه و قوری بزرگ چای را در آن چیده است مخلوط شده و فضا را فرا گرفته است. شعرسرایی با شرکت چند نفر دیگر ادامه پیدا می کند.
رمضان امسال با فصل درو هم زمان شده است.
فرحان قرار است فردا صبح به اتفاق پدر، مادر و برادرش کنعان برای دروی محصول به مزرعه بروند...

ادامه دارد...



📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
🌓🌘 *شــبهای رمضان(۳)*

✍🏼 حمزه سلمان پور

در دشت هموار اطراف روستا، اینجا و آنجا، کشاورزان در حال دروی گندم هستند. چوپان ها گله خود را در همان اطراف، در قسمت های درو شده مزارع رها کرده و به کمک خانواده آمده‌اند. برخی گاو و اسب و الاغ را هم با خود می آورند تا در “مریه”(بقایای گندمزار درو شده) بچرند.
شمس الضحى،(آفتاب قبل از ظهر) کم کم گرم می شود فرحان، پدر و مادر و خواهر و دو برادرش، گوسانی ها را هماهنگ و هم زمان روی پایین ترین قسمت ساقه خشک گندم می گذارند و با حرکتی دایره وار، سریع و افقی به سمت خود می کشند و با دست دیگر آن را از میانه در مشت گرفته و روی هم میگذارند تا “باثه” درست شود و بعد که کمی جلوتر رفتند باثه ای دیگر درست می‌کنند.(یک باثه، به اندازه یک بغلِ قابل جابجایی است).
فرحان، معمولاً در فرصت مناسب آواز می خواند. صدای خوب و روحیه ی حساس و خَلاقَش از نوجوانی، مهارت آواز خوانی را در او پرورانده است. اکنون با وجود اینکه روزه است اما صدای آواز علوانیه او به هنگام درو، حتی کشاورزان مزارع همسایه را هم سرگرم می کند. فرحان خوب می داند که جمیله چقدر صدایش را دوست دارد این را از خواهرش شنیده بود. بعضی وقتها در “ربضه” میان روستا، زیر سایه درخت کنار، در جمع جوانان ترانه هایی از “حضیری ابو عزیز” و “زهور حسین” می خواند. این ترانه ها را از رادیویی که پدرش از کویت آورده حفظ کرده است. ربضه فاصله ی زیادی با منزل زایر علی، پدر جمیله ندارد و به همین خاطر فرحان وقتی آنجا شروع به خواندن می کند بنا را بر این میگذارد که جمیله دارد به صدای او گوش می کند بنابراین با شور و حرارت فراوان، پیام عشق و اشتیاق سوزان خود را در قالب ابیات ابوذیه و موال برای جمیله می فرستد. گاهی در گعده های شب های رمضان هم بین فصول بازی محیبس، ترانه هایی به سبک مقام می خواند.
فرحان وقت استراحت در صهوه آواز می خواند. هر کدام از دروگران، که خسته می‌شود به زیر صهوه می‌رود تا کمی استراحت کند. صهوه سایبان ساده ای از پشم یا کنف است که از چهار طرف با طناب به زمین محکم شده و زیر آن چوب هایی قرار می گیرند. در روزهای عادی، کشاورزان آب و غذای ساده خود را در آن می گذارند تا از تابش آفتاب در امان باشد اما اکنون ماه رمضان است و اکثر آنها روزه هستند.
ساعتی مانده به غروب آفتاب، کشاورزان شروع می کنند به جمع کردن باثه هایی که درو کرده اند. معمولاً محصول درو شده یک روز را یک جا “بروال” می‌کنند. اگر مقدار آن زیاد و مساحت درو شده گسترده تر باشد یک یا دو بروال دیگر درست می‌کنند.
قبل از غروب آفتاب همه کشاورزان راهی روستا می شوند. گله های گوسفند هم یکی پس از دیگری به روستا می رسند. فرحان سوار بر اسب خود جلوتر از دیگران به روستا می رسد دو طرف عباره جنوبی شلوغ است. زنانی که ظرف و رخت می می شویند، کودکانی که در میان گاو و گوسفندهای تازه رسیده ورجه وورجه می‌کنند و مردانی که بعد از یک روز کار طاقت فرسا در زیر آفتاب، آبی به سر و صورت خود می زنند.
ملاشایع همراه با تعدادی از پیرمردان، روی تپه جنوب شرقی نشسته و منتظر است وقت اذان برسد تا اذان بگوید.
فرحان در کنار عباره، دوست صمیمی اش ناصر را می بیند. از اسب پیاده می شود و قبل از اینکه سؤال کند ناصر به او می گوید امشب میزبان گعده و بازی محیبس زایر علی است.
دوستی ناصر و فرحان خانوادگی است. پدران هر دوی انها مدتی در کویت کار می کردند ناصر با سنتوری که پدرش از کویت برایش آورده می نوازد و فرحان می خواند اگر چه فرحان بخاطر آوازخوانی از سوی برخی افراد فامیل با مشکل مواجه شده اما خانواده اش صدایش را دوست دارند.
قلب فرحان شروع می کند به تندتر تپیدن! تمام خستگی کار را فراموش می کند باید آماده شود. امشب شب مهمی است. بعد از چند سال، فرحان پا در خانه ی زایر علی می گذارد. با خود فکر می کند،امشب باید بهترین ترانه را بخواند..
ادامه دارد...


📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻 منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
🌘🌓 *شب های رمضان(۱)*

✍🏼 حمزه سلمان پور

هوای اوایل اردیبهشت در ساعات پایانی روز، وقتی خورشید به رنگ نارنجی در آمده و بر افق شرقی تکیه میزند و نسیم خنک شمال غربی از میان گندم زارهای طلایی می گذارد و گونه های کاه گلی روستا را نوازش می دهد، معتدل و نشاط بخش است.
صدای جَرَسِ گوسفندان با بع بع بره های مشتاقی که یک روز تمام، چشم به راه آمدن مادرانشان بوده اند در هم آمیخته است. ازدحام گله بر حاشیه ی عباره ی(نهر) جنوبی برای نوشیدن آب با نزدیک شدن به غروب آفتاب بیشتر و بیشتر می شود. تعدادی از گله داران،"یابیه" های کاه گلی کنار عباره را از قبل پر کرده اند تا گوسفندان آنها، راحت تر آب بخورند.
کمی آن طرف تر، بر فراز تپه ای در منتهی الیهِ جنوب شرقی روستا، "فرحان"، به همراه جمعی از مردان پیر و جوان چشم به آسمان دوخته اند تا هلال ماه رمضان را ببینند.
شور و شوق خاصی اهالی روستا را در بر گرفته است و مشتاقانه منتظر حلول ماه رحمت و برکت هستند.
این رسم هر سال آنها است که در آخرین روز ماه شعبان روی آن تپه بروند و مشغول استهلال شوند.
"فرحان" قرار است اولین جمعه بعد از عید فطر عروسی کند. به همین خاطر حلول ماه رمضان برایش مهم تر از سایرین است.
آسمان صاف است و طیفی از رنگ نارنجی آتشین، تا فیروزه ای از خط افق که حالا نیمی از خورشید پشت آن پناه گرفته است شروع می شود، بالا می آید و به آسمان روستا می رسد.
از فراز آن تپه نه چندان مرتفع، چشم اندازی کم نظیر از انبوه گندمزار به چشم می‌خورد؛ رنگ طلایی آن را، نور کم رمق اما خوش رنگِ آفتابِ در حالِ غروب، به جلوه ای زیبا تبدیل کرده بود.
با وزش باد ملایم و تکان خوردن خوشه ها، گویی کل گندم زار به رقص در آمده است و صدایی شبیه به صدای امواج دریا از آن بلند می شود.
دقایقی بعد کمی آن طرف تر از نقطه ای که آفتاب بر زمین نشسته بود، بر بالای یکی از درختان سدر میان گندم زار، هلالِ رنگ پریده و باریک نمایان می شود. صدای هلهله و شادی از آن جمع چند نفری بلند می شود. "کنعان"، تفنگ سرپر خود را به سمت آسمان گرفته و بر فراز روستا شلیک می کند. وِلوِله ای در روستا به پا می شود؛ جوانان روی پشت بام خانه ها می روند و بزرگ ترها و کودکان هم روی "عرزاله" ها می ایستند تا هلال ماه رمضان را ببینند. موجی از شادی در روستا جاری می شود.
رمضان برای روستاییان تداعی کننده خاطرات و حس نوستالوژیکی است که نسل اندر نسل با آن زندگی کرده اند.
شب های رمضان در روستا برنامه های خاص خود را دارد؛ البته این برنامه ها چندان متنوع نیستند.
از همان شب اول، مردان روستا بعد از افطار در "طارمه"(ایوان) یکی از "مضیف" های بزرگ جمع می شوند و به چند تیم تقسیم شده بازی "محیبس" را شروع می کنند. تیم ها تقریباً از قبل مشخص شده اند. اکثر شب های رمضان، "شیّال" میزبانی را به عهده دارد. از عصر جلوی مضيف را آب و جارو زده و نمد های پشمی و فرش های دست باف کهنه را پهن کرده است. قبل از بازی محیبس، ملا شایع چند بیت شعر به سبک "ابوذیه" در باب خیر و برکت ماه رمضان و ستایش صله ارحام می سراید و بعد به درخواست حضار قصیده ای درباره عشق و عاشقی هم می خواند.
عطر جوشیدن قهوه ی عربی با بخار متصاعد از قوری و دود آتش منقلی که "شیّال"، دله های قهوه و قوری بزرگ چای را در آن چیده است مخلوط شده و فضا را فرا گرفته است. شعرسرایی با شرکت چند نفر دیگر ادامه پیدا می کند.
رمضان امسال با فصل درو هم زمان شده است.
فرحان قرار است فردا صبح به اتفاق پدر، مادر و برادرش کنعان برای دروی محصول به مزرعه بروند...

ادامه دارد...



📝👇🏿دست نوشته های "اباحامد" و داستان واره ی"شبهای رمضان" را از طریق لینک زیر دنبال فرمایید

*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱* @𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist
#khademalnakhil
#khadem_alnakhil
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #حمزه_سلمان_پور #شبهای_رمضان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔻منبع:
http://www.barankhabar.ir/?p=12875
در رویدادی جالب که امروز هفتم خردادماه اتفاق افتاد؛

🔘🔴 *پرستوی مهاجری که گرمای اهواز مانع بازگشت او شد!*


این پرستوی مهاجر در مسیر بازگشت و بعلت گرمای شدید هوای اهواز، تاب نیاورد و در رویدادی جالب به خانه ی "خادم النخیل" فعال محیط زیست خوزستانی پناه آورد!
شگفت انگیز اینکه این پرستو بر خلاف دیگر همتایان خود رفتاری بسیار عادی مانند حیوانات اهلی دارد و در برخورد با انسان ها ، بسیار راحت....




🎥👇🏿 کلیپ پیوست را مشاهده فرمایید

https://t.me/khademalnakhil/2595
@𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #نخل #پرندگان
🔵🔴 *آقای وزیر نیرو؛*

*ما هنوز زنده ایم...!*




🎥👇🏿

حرفهای قابل تأمل یک کودک ۹ ساله آبادانی...

https://t.me/khademalnakhil/2593
@𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #نخل #پرندگان #وزیر_نیرو
🔘🔵 *آن شب کارونی...!*

وقتی کارون به کارون خروشید...

🔻 بیش از یک ماه گرفتار سیل بودیم
در برخی از شب ها...
ناگزیر بودیم در تاریکی مطلق روبروی سیل بایستیم!

ما حتی در تأمین چراغ اضطراری با مشکل روبرو بودیم..




🎥👇🏿
https://t.me/khademalnakhil/2589
🌐🆔
*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #نخل #خوزستان #سیل_خوزستان #هلال_احمر
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ

این مطلب با نام و یاد مبارک مولا علی (ع) حامی و محب حقیقی «نخل» نوشته شده است
👇🏿

🔲🔴 *در خانه ی خود «غریب» افتاده است!*


❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖❖

تأمین غذا و خوداتکایی در تولید محصولات استراتژیک غذایی، از مهم ترین و اساسی ترین اهداف متولیان و برنامه ریزان در همه ی جوامع دنیای کنونی بشمار می‌آید
با توجه به اینکه تولید هر محصول و توسعه کشاورزی در هر منطقه به مشخّصات و ویژگیهای اقلیمی آن بستگی و ارتباط مستقیم دارد‍‍، قاعدتا این اصل در تمامی طراحی ها، برنامه ریزی ها وتدابیر بکار گرفته شده راهبران و مدیران همواره جایگاه خاصی را به خوذ اختصاص داده است.
با علم به مهم که اصولا هیچ کشور و جامعه ای بدون برخورداری از امنیت غذایی نسبی قادر به تحقق بخشیدن به استقلال ، اقتدار، عزت و امنیت پایدار در دیگر حوزه های اجتماعی، سیاسی و امنیتی نمی باشد، لذا طبیعی است که هدف گذاری ها می بایست در درجه اول، مبتنی بر بهره گیری از استعدادهای طبیعی و ذاتی و ویژگیهای محیطی و اقلیمی در جهت توسعه کشاورزی و افزایش ضریب امنیت غذایی و به تبع آن سایر پارامترهای اقتدار و توسعه باشد.
استان خوزستان از دیرباز و بنا به متون تاریخی موجود، به علت آب و هوای و شرایط جغرافیایی ویژه ای که داشته است ، بعنوان یکی از زرخیزترین جلگه های منطقه خاورمیانه و مستعد کشت گونه های مختلف در چهارفصل سال مطرح بوده است .
*این خطه از بهترین و مستعدترین نقاط جهان برای کاشت و تولید دو محصول حیاتی و استراتژیک دنیا یعنی «گندم و خرما» می باشد*

امروزه نخل در نقاط مختلفی از جهان کاشته می شود اما اغلب محققان و مورخان، موطن و زادگاه این درخت مقدس و مبارک را در «بین النهرین» می دانند و چند هزار سال پیش از میلاد حضرت مسیح (ع)، مردم در #خوزستان به کاشت و نگهداری نخل و بهره مندی از محصول غذایی کامل و ارزشمند آن یعنی "خرما" مبادرت داشته اند.
متأسفانه در سالهای اخیر و بنا به علل و دلایل متعددی چون جنگ، انتقالهای بی رویه آب در بالادست رودخانه های این استان، ضعف مدیریتی و عملکرد بخشی نگرانه وغیر عادلانه برخی مدیران و اعمال سیاستهای غلط و غیرکارشناسی در توزیع منابع آبی شاهد تراژدی اندوهبار مرگ میلیونها نفر نخل در مناسب ترین رویشگاه طبیعی اش یعنی شهرهایی چون#شادگان ، #آبادان ، #خرمشهر ، #اروندکنار ، #چویبده و... هستیم.
اخیرا بعد از انجام پژوهشهایی، کاشت نخل در مناطق دیگر کشور و بویژه در استان های شمالی چون #گلستان مدنظر قرار گرفته است ، اما با افسوس باید گفت که «نخل» این روزها در مهد و زادگاه اولیه اش بشدت غریب افتاده است.
روز به روز بر تعداد نخلهای بی سر افزوده می گردد و این پدیده ی نامیمون ضمن آسیب جدی به بنیه ی اقتصادی و معیشتی مردمان این دیار، ظهور تغییرات منفی اکولوژیکی و زیست محیطی، صد البته نیز که کاهش ضریب امنیت غذایی و اقتدار اقتصادی کشور را در پی خواهد داشت.
نگاهی به روند توسعه و شکوفایی نخیلات و صنایع فراوری و بسته بندی مرتبط در کشورهای کوچک فاقد آب و حتی خاک لازم در منطقه و مقایسه ی آن با وضعیت بغرنج نخل و نخلداران خوزستانی ، علامت سؤال بزرگی را ایجاد می نماید که بالاخره چه زمانی قرار است در جهت نجات نخیلات ، تدابیر و راهکارهای اصولی و واقع بینانه بکار گرفته شود؟
*قبل از نوحه سرایی در مجلس عزای نخیل، هم اکنون ، در اندیشه ی نوشداروی نخلستانهای بیمار خوزستان باشیم!*

✍🏼 خــــادم النخـیــــــل 🌴
فعال محیط زیست خوزستان

🌐🆔
*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #نخل #نخیلات #استاندار_خوزستان #خوزستان #مجمع_نمایندگان_خوزستان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
🔲☑️ *چرا نمایندگان خوزستان؛ نمی توانند!؟*

⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓⬒⬓🚫

خوزستان منبع مهم برق و آب ایران ، دارای بیشترین رودخانه ها و البته مهمترین معضلات در توزیع این منابع آبی، دارای بزرگ ترین و مهم ترین تالابهای کشور
*نماینده ای در شورای عالی آب کشور ندارد!!!*
و مجلس نمایندگانی از دیگر استانها را جهت عضویت و حضور در مهمترین نهاد تصمیم گیرنده منابع آب معرفی کرده است
💢 #شورای_عالی_آب کشور که رئیس جمهوری ،ریاست آن را بر عهده دارد، عالی ترین نهاد تصمیم گیری در خصوص مدیریت منابع آبی کشور می باشد
💢 شایان ذکر است ؛ نمایندگان خوزستان حتی از تشکیل کمیته حقیقت یاب برای پروژه های انتقال آب عاجز بودند
این در حالی است که بیش از ۳ سال از توافق و تعهد دولت برای تشکیل این کمیته می گذرد.
*💢 از ۳ سال پیش تا کنون هیج گزارشی از انعقاد جلسات کمیته ی مذکور و یا تحقیقات بعمل آمده ارائه نشده و حسب اطلاعات بنده ، متأسفانه ظاهرا اراده ای از سوی نمایندگان و البته وزارت نیرو برای عینیت بخشیدن و تحقق این مطالبه ی عمومی وجود ندارد و وکلای ما از پتانسیلهای لازم برای اجرای هرگونه تحقیق و تفحص قانونی در این زمینه برخوردار نیستند*

🔺⭕️
اخیرا وپس از #بحران_سیل در استانهای دیگر شاهد اتخاذ تدابیر فوری برای جبران خسارتهای مردمی بویژه #کشاورزان بودیم و در شیراز ، اعضای #شورای_شهر با تشکیل *«کمیته حقیقت یاب سیل»* مدیران و سازمان های سهل انگار و متخلف را شناسایی و به دستگاه قضایی معرفی نمودند.
لیکن در خوزستان تا این لحظه ، اقدام موثر و قابل ذکری از سوی شوراهای شهری و نمایندگان مجلس صورت نگرفته و غالب تلاشهای انجام شده صرفا مطالبه گری و پیگیری هایی بوده که نتایج درخور توجهی نیز نداشته اند.

💢#مجمع_نمایندگان_خوزستان با در بر داشتن ۱۸ نماینده و در اختیار داشتن ریاست کمیسیون انرژی ، از انسجام، همدلی و تحرک هماهنگ گروهی برخوردار نیست و حتی نتوانسته با دیگر وکلای مجلس از سایر استانها،در خصوص اهداف و مطالبات مشترک ، فراکسیون قوی و تأثیرگذاری را ایجاد نماید و *نمایندگان ما بجای استفاده از اهرم ها و ابزارهای قانونی چون تحقیق و تفحص، استیضاح، تشکیل کمیته حقیقت یاب و ... بیشتر به التماس و چانه زنی های بیهوده* با مدیران مشغول بوده اند!

💢 پرونده سیل اخیر نیز ، با توجه به روند فعلی عملکرد نمایندگان مجلس، به پرونده ی *بحران های دیگری چون #ریزگردها، باران های اسیدی، نابودی تالابها و #نخیلات ، مشکلات کارگری، آلودگیهای شیمیایی* و .. خواهد پیوست و با مسکوت ماندن برخورد با علل و ریشه های اصلی این معضلات، یقینا متضرر اصلی ما مردم خواهیم بود و چالشهای بزرگ تررا در پیش خواهیم داشت!

💢 *مشکلات عمیق زیست محیطی در خوزستان با مصاحبه های آتشین رسانه ای و بازدید های محله به محله نمایندگان، حل نخواهد شد و چاره سازی واقعی آن ها در مسیری است که قصد و یا توان پیمودن آن در اغلب نمایندگان فعلی خوزستان دیده نمی شود!*


🌐🆔
*⊰🍃KᕼᗩᗪᗴᗰᗩᒪᑎᗩKᕼI 🍃⊱*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #هلال_احمر #مدیریت_بحران #استاندار_خوزستان #خوزستان #مجمع_نمایندگان_خوزستان
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
بمناسبت سوم خرداد؛

🔴⚠️ *پوپولیست های تکنوکرات؛ بازسازی آبادان و خرمشهر را نخواستند!*

روزهای خوب دفاع، چه پاک و خدایی بودند...
همه بودند، با هر رنگ و زبان
نام و نشان..
جنگ ، برای پاسبانی از کیان و سامان و زمین و امان و دین و ایمان و ....هنوز به پایان نرسیده بود که ناگهان ، هوس غنیمت بازان ،غافلگیرمان کرد *و جمعی برای خود، نام و نشان دست و پا کردند!*
داعیه دارانی که *رنج و محنت و مصیبت های ما را هیچ انگاشتند * و برای تصاحب غنائم با یکدیگر به رقابتی سخت و آلوده به حرص و ولعی سیری ناپذیر مشغول شدند...
*شگفتا که در این راه و برای ارضای هوا و هوس های خود از هر چه رنگی از خلوص و تقدس داشت نیز عبور کرده و برای آنها از «ارزش» فقط «ارز» ش ، ارزش داشت!!*
سوداگران سازندگی به جای خرما و گندم ، شوربختی و نمک کاشتند و زمین و زمان #خوزستان را در مزارع #نیشکر ، به شوره زار و خاکستر تبدیل کردند!
متاسفانه وقتی پاک ترین فرزندان ایران در حال دفاعی حماسی و غیورانه از وطن بودند ، عده ای در اندیشه تاراج ،به پروژه سازی و بازی ، سد رودخانه های زندگی بخش ،مکیدن خون زمین این دیار و تزریق حیات به خانه ی پدری خود به نام فریبای *«توسعه»* همت گماردند و البته چه بی قواره و اندازه ،
بر خود نیز نام *"سرداران سازندگی "* گذاشتند!!
*همین ها بودند که کمر کشور و ملت تازه رهیده از یوغ استکبار و جنگی طولانی و فرسایشی را شکستند و به لطف تصاحب ثروت و استیلای بر ابزار "رسانه" همواره دیگران را مانع تحقق اهداف به اصطلاح توسعه ای خویش به جامعه معرفی کردند.!
*امروز هم نوچه ها و دنباله های شکم باره ی پول پرست این مکتب #پوپولیسم_مهندسی_تکنوکراتی و #تکنوکرات های غیرمتعهد و غیر ملتزم به اصول و مبانی ضرورت #توسعه_پایدار و #متوازن ، استحصال #صیانتی از مخازن و #منابع ملی چون اختاپوسی بر مناصب و مکاسب مختلف دست درازی نموده و به ستیزی غیراخلاقی با #طبیعت ، محیط_زیست و #کرامت_انسان پرداخته اند.*
*گویا دنیا غیر از این شکم گنده های گردن کلفت را هرگز نزاییده که یا باید خود مدیر باشند و یا وکیل و اگر کسی هم به آنها بگوید که بالای چشمتان ابروست، مرتکب یکی از «گناهان کبیره» و «اعمال خبیثه» شده است!؟*
🔺
البته در گام دوم انقلاب؛
این امید می رود؛ بنا به منویات حکیمانه رهبر فرزانه ی انقلاب اسلای و سیاستهای کلی اعلام شده لاجرم این دفتر ورق بخورد.
و شاهد تلألو نور این امید با ایجاد تغییرات جدی در این نگرش مدیریتی و تعامل مطلوب تر با مستلزمات #توسعه_پایدار و عزت و #کرامت_انسان ها بویژه در #خوزستان عزیز باشیم.
بدون تردید از این پس،
*هر کس از این قبیله هوس ، قصد خدمت دارد ، باید یقین بداند که کتاب خاطرات و خدمات درخشان فعلی و سابق و اسبق اش ، صفحه به صفحه ورق خواهد خورد!*
ای کاش کسانی که در سه دهه ی پس از پایان #جنگ_تحمیلی در شهرهای ویرانه ای چون #خرمشهر و #آبادان عهده دار مناصب و جایگاههای مختلفی چون ، ریاست و وکالت و ...بوده اند، با دقت به خروجی و محصول عملکرد خود نگاهی از سر انصاف و #وجدان بیندازند و البته ای کاش می دانستند که؛
*«اتوبان سازندگی ، یک طرفه نیست!»*

✍🏼 خــــادم النخـیــــــل
فعال اجتماعی و محیط زیســـت


@𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #خرمشهر #سوم_خرداد #آبادان
💔😞💔

*خرمشهر عزیزم:*

*تورا ز شمشیر کین دشمن *

*رها کردیم...*

*شرمنده ایم به خدا*

*اگر در چکاچک این شمشیرها*

*و غفلت صادقانه ی ما*

*خنجر طمع دوستان.....*

*کار خود را تمام کرد!*

*ای پهلو بریده که ...*

*نامت همیشه....*

*به خون آغشته بوده است!*


✍🏼 مسعود کنعانی
خرمشهر
سوم خرداد ۱۳۹۸

👇🏿
پی نوشت: دردمندانه تر از این در دنیا نمی توانی یافت که در موطن خود، شهر، داران و دارندگان این روزهای شهر به تو بگویند چرا از خرمشهر و آبادان می نویسی ای غریبه!؟
و هیچ اندوهی با این برابری نمی کند که در زادبوم خود غریبه باشی...
*مرگ بر جنگ*
*مرگ بر جنگ*
*مرگ بر جنگ*
❤️ *زنده باد زندگی* ❤️
📣👇🏿 فایل صوتی پیوست:
https://t.me/khademalnakhil/2584
@𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #خرمشهر #سوم_خرداد #آبادان
🔴💢 *یکی بیاید....از قبیله ی "صدق"!؟*

*خرمشهر آزاد شد*
*حصر آبادان شکسته شد*

لطفا یکی بیاید و این دو شعار را برایم ترجمه کند...
مدتهاست که در درک مفهوم و معنای حقیقی آنها درمانده ام!
یکی بیاید راست و حسینی ، دو کلمه حرف حساب بزند
این تقاضای متواضعانه ی یک هنوز آواره ی جنگی است که زمانی به او «مهاجر» می گفتند...
این هجران تلخ و جانسوز، از جاده ی کودکی هایم تا مرز میانسالی به درازا کشیده شد و «وصال» هرگز حاصل نشد!
یکی بیاید .. از مردان قبیله ی "صدق" از همان ها که نگاهشان از پایین به بالا بود و سگرمه هاشان تنها در برابر خصم گره می خورد!

یکی بیاید... ساده و صمیمی چیزی بگوید ، پیش از این که ناکام از چشیدن لذت رهایی از این بختک سنگین ابهام ، غریبانه چون همنفسان خود همسفر اهل قبور شویم...
بیاید و تفسیر کند آزادی را...
آبادی را...
خرمی را...
آه که چه اندازه سوهان اعصابند این نام ها....
این روزها....
*شهری که خرم نیست و آبادانی که ویران است*
و ما...
ما..
*هنوز آواره و حیران و در چنبره ی صد حرمان...*
و .. چقدر
و چقدر دروغ این حوالی ، حواله می شود
و *اما با این همه تراکم غبار و طوفان و حرمان و بیکاری و بیماری و سیل و دروغ ....*
و *البته فهرست بلند بدهکاری های مادرزادی...*

*هنوز از همان روز تا همین هنوز، سر پا و پابندیم به هر آن چه در آیین و مرام مروت و مردانگیست... *
پژمردن و از شاخه افتادن را در ما مجالی نیست و نخل قامتان این دیار را هیهات که با جبر پاییز ، پامال شوند، هیهات ، هیهات ..
همان گونه که زنده یاد قیصر شعر #خوزستان سروده بود ما را....

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ما آورده ایم
اگر داغ شرط است ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان گردنیم
اگرخنجر دوستان گرده ایم
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

✍🏼 خــــادم النخـیــــــل
سوم خرداد ۱۳۹۸

@𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #خرمشهر #سوم_خرداد #آبادان
⚠️ *تذکر مهم: بنا به مراتب فوق و در اجرای تکالیف قانونی و ابلاغیه های ستاد بحران استان در زمینه پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازسازی و بصورت خاص لایروبی و پاکسازی مسیل، اطلاع رسانی و سایر موارد دستگاهها و سازمانهای مسئول از جمله شهرداری، اداره کل راه و شهرسازی، اداره کل هواشناسی، شرکت آب منطقه ای فارس و ... باید گزارش عملکرد خود را ارائه کنند.*
👈🏿 *لازم به ذکر است، هیئت منتخب کارشناسی کانون کارشناسان رسمی دادگستری که به درخواست شورای شهر تعیین شده است، در حال تهیه گزارش کاملی از علل وقوع حادثه و راهکارهای پیشنهادی جهت جلوگیری از تکرار این گونه حوادث است*

@𝓴𝓱𝓪𝓭𝓮𝓶𝓪𝓵𝓷𝓪𝓴𝓱𝓲𝓵*
https://t.center/khademalnakhil
https://t.center/dardaab
‏ⒺⓃⓋⒾⓇⓄⓃⒺⓃⓉⒶⓁⒾⓈⓉ
#environmentalist #khademalnakhil
#khadem_alnakhil #palm_server
#خادم_النخيل #خادم_النخیل #فعال_محیط_زیست #هلال_احمر #مدیریت_بحران #استاندار_خوزستان #خوزستان
🌐 منبع: 👇🏿
https://www.fardanews.com/fa/news/934957/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D9%84-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2
Ещё