🔹از سبک زندگی تا کلینیک
(خیانت به مفاهیم و واژه ها) ✍سعید معدنی
سالها قبل دوستی که دکترای جامعه شناسی دارد تماس گرفت و گفت: یک همایش به نام «سبک زندگی امام هادی( ع)» قرار است برگزار شود. می خواهم مقاله بدهم شما هم یک مقاله بنویس.
گفتم سبک زندگی امامان تورو سننه!
با تعجب گفت یعنی چه؟
گفتم ما رشته تحصیلیمان جامعه شناسی است، منظور ایشان از «سبک زندگی» همان «سیره پیامبران و امامان» است که ادبیات غنی در متون مذهبی دارد و به معنای مدرن، لایف استایل نیست. کسانی باید مقاله بدهند و سخن بگویند که در دانش دینی و سیرهی امامان تخصص داشته باشند.
گفت من می خواهم با استفاده از نظریه بوردیو و دیگران سبک زندگی امامان را تحلیل کنم.
گفتم دست بردار از این خلط مبحث و از دو ساحت متفاوت. اینها خیانت به دانش دینی و خیانت به علم است. دیدگاه بوردیو و دیگران از سبک زندگی زیستن در جهان مدرن سکولار و انسان فردیت یافتهی عصر مدرنیته است نه دنیای ماقبل مدرن.
وقتی متفکران عصر مدرن از سبک زندگی میگویند ازمواردی مثل نوع لباس، مدل ماشین، مدل کیف، نوع کفش، نوع آرایش مو، رفتار جلب کننده و سلبریتی ساز و... حرف میزنند.
آنها از دوران مدرن و عصر امانیسم و فردگرایی سخن میگویند و به زیستن در دوران ما قبل مدرن که تبعیت از جمع و گفتار بزرگان دینی در اولویت است ربطی ندارد. چرا اصرار داریم به خاطر پول و ترفیع و ارتقا و هر چیز دیگری، مفهوم قوی و پردامنه سیره، که یک رفتار، روش و سنت برای زیست مومنانه است را با اصطلاحات علمی به شکل ناقص قاطی کنیم و به خورد مردم بدهیم و هر دو را از محتوا بیاندازیم. این خیانت به واژه ها و مفاهیم است.
همچنین گفتم حداکثر میتوانی واژه را قرض کنی و بگویی من لایف استایل را همان سیره میدانم تازه این هم اشکال دارد، اما خواهشا دیگر سراغ بوردیو و وبر و دورکیم و زیمل و...نرو و سخنان ایشان را وارد این حوزه دینی نکن و هر دو ساحت دانش را به مسلخ مضحکه نبر.
در طول دوران پس از انقلاب که ارتباط دانشگاهی ما با جهان علم به حداقل رسیده از این اشتباهات مهلک فراوان داشتهایم. مثلا می گفتند بنیانگذار جامعه شناسی ابن خلدون است! در حالی که ما بعدا یاد گرفتیم رشته جامعه شناسی محصول جامعه مدرن است و صاحب و بنیانگذاری به نام آگوست کنت دارد.
یا اخیرا کتابی دیدم با عنوان «جامعه شناسی در آثار سعدی» نویسنده که یک خانم است و احتمالا از دانش جامعه شناسی چیزی نمی داند مینویسد «مولف بر آن است شیخ اجل را جامعه شناسی زبر دست و آگاه معرفی نماید»! این در حالی است که هیچگاه در غرب، شکسپیر و ارسطو و هابز و حتی استاد کنت، سن سیمون را جامعه شناس معرفی نمیکنند. ولی ما همینطور بی هیچ قیدی از واژگان سوء برداشت و سوء استفاده میکنیم.
اخیرا هم خانمی گفته است که برای باحجاب کردن زنهای ایرانی «کلنیک ترک بیحجابی!» تاسیس شده است. این هم از آن دسته «خیانتها به مفاهیم و واژهها»ست.
کلینیک در تعریف عرف همه جوامع یک مرکز پزشکی و درمانی است ولی حجاب یک امر اعتقادی است. با ترکیب این دو به هر دو ساحت خیانت میکنیم.
در روزها و ماههای نخست انقلاب که هنوز این خانم احتمالا به دنیا نیامده بود و ما امیدوار به آینده شکوهمند این دیار به مدد انقلاب اسلامی بودیم، قرار نبود حجاب اجباری شود و افراد بیحجاب به زعم ایشان، بیمار تلقی شوند و برایشان کلینیک! در نظر گرفته شود.
در تعریف کلینیک امده:«یک خدمات پزشکی سازمان یافته است که خدمات سرپایی تشخیصی، درمانی یا پیشگیرانه را ارائه می دهد.... مراقبت های پزشکی ارائه شده توسط یک کلینیک ممکن است با یک بیمارستان مرتبط باشد یا نباشد»
حتی در کلینیکهای درمان اعتیاد هم محوریت با علم پزشکی و درمان است.
حال این خانم و همفکرانش چگونه یک امر اعتقادی را با یک اصطلاح مدرن ترکیب میکنند؟ نشانگر ناآگاهیشان از مفاهیم و واژههاست.
ممکن است گفته شود این خانم و همفکرانش به زعم خود بیحجابی مورد نظرش را «بیماری» می داند و دوست دارد مثل همان «لایف استایل» تعریف خود را از کلینیک داشته باشد. اما نکته اینجاست که شما نمیتوانید هیچ بیماری را بدون اجازه خود و یا خانوادهاش به کلینیک برده و یا بستری کنید.
وقتی یک کلینیک در یک محله ایجاد می شود مردم محله خوشحالند که به پزشک و درمان دسترسی دارند. اما غصب این واژه از دانش پزشکی و بردن اجباری دختران مردم - همچون مهسا امینی- به کلینیک حجاب ایجاد تنفر از دین کرده و به سخره گرفتن اصطلاحات علمی است.
و...
مثالهای فراوانی از این نوع خیانتها به واژهها و مفاهیم علمی میتوان زد که در چند دهه اخیر باب شده است.
خلاصه آنکه مردم ما در این سرزمین در دریایی از تناقض و تضادهای دیوانه کنندهی بی پایان غوطهورند و هیچ امیدی هم به افق و ساحل آرامش دیده نمی شود.
@khabarha_nazarha