💢 بز توسعه نیافتگی کوهدشت و رومشگان!✍ سیدحسین موسوی
حکایت است، روزگاری استاد دانا و شاگردش، در یکی از سفرهایشان در بیابان راه گم کردند، در جستجوی راه مقصد بودند که شب فرا رسید، در این هنگام از دور نوری دیدند و با شتاب به سمت آن رفتند. وقتی به آنجا رسیدند، زنی را دیدند در چادری محقر که با چند فرزند یتیم خود آنجا زندگی می کرد. آن ها به ناچار شب را مهمان او شدند، او هم به رسم مهمان نوازی از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا از گرسنگی هلاک نشوند.
روز بعد استاد و شاگرد از زن تشکر کردند و به راه خود ادامه دادند. در مسیر، شاگرد همواره در فکر آن زن بود و این که چگونه فقط با یک بز زندگی می گذراند و ای کاش قادر بودند به او کمکی می کردند، تا این که قضیه را به استاد خود گفت. استاد فرزانه پس از اندکی تامل پاسخ داد: ”اگر واقعا می خواهی به آن ها کمک کنی برگرد و بزشان را بکش!”.
شاگرد ابتدا بسیار متعجب شد ولی از آن جا که به استاد خود ایمان داشت چیزی نگفت و برگشت و شبانه بز را در تاریکی کشت و از آن جا دور شد…
سال های سال گذشت و شاگرد همواره در این فکر بود که بر سر آن زن و بچه هایش چه آمده است تا اینکه روزی از بازار شهر میگذشت، ناگهان چشمش به آن زن افتاد که صاحب دکانی شده و مشغول کار و کاسبی است. پیش رفت و جویای احوال او و بچه هایش شد. زن تاجر هم داستان زندگیش را تعریف کرد.
شاگرد پیش استاد رفت و ماجرا را برایش بازگو کرد.
استاد رو به شاگرد کرد و گفت: تو هم برو
«بز زندگیت را بکش»
اما کوهدشت و داستان غم انگیز سیاست زدگی اش که ماحصل آن، بالانشینی در آمار فقر و فلاکت، خودکشی و اعتیاد است، گویا قصد کشتن بز توسعه نیافتگی اش را ندارد و در حالی که دیگر شهرستانها در حال رشد و توسعه هستند، اما در کوهدشت، در بر همان پاشنه می چرخد و بت های مردم ساخته ی سیاس، همچنان یکه تازی میکنند و اریکه ی قدرت را قبضه کرده اند. جای تاسف دارد که هنوز ما نتوانسته ایم مطالبات تنزل یافته ی خود را ارتقا دهیم و همچنان دنبال داد و ستد عقاید و آرایمان هستیم.
«اگر مردمان این دیار خواهان توسعه و برون رفت از وضع موجود هستند، باید بز یا بزهای توسعه نیافتگی این شهرستان را بکشند.»
#خبر_لرستان_در👇#تلگرام🆔 t.center/kh_lorestan#روبیکا🆔 rubika.ir/kh_lorestan#ایتا🆔 eitaa.com/kh_lorestan