حدود ۲ سال و نیم قبل، موقعی که «طعم گیلاس» رو برای ناشنوایان و کمشنوایان زیرنویس میکردم (
اینجا)، تازه متوجه شدم که فیلم چقدر پر از صداهاییه که بخش جداییناپذیری از اثرن. همین چالش مهمی بود که چطور میشه آواهای طبیعی و صنعتی رو برای فرد ناشنوا قابل درک کرد.
یکی از سکانسهای فیلم که برای من بالاتر از تمام دیالوگها و شاتها قرار میگیره، جاییه که انتهای فیلم، آقای بدیعی قبل از رفتن و خوابیدن تو گور، آماده میشه، حتی چراغها رو خاموش میکنه و جلوی در [جایی تاریک و پرت از مرکز کادر] نفس راحت میکشه. برای من تمام لحظات فیلم تو همین نفس راحت خلاصه میشه.
══
@KetabPandora ══