🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸📚🤔راننده چنددقیقهای دیر کرد . وقتی مقابل هتل رسید،با کمال تعجب دیدم عقب ماشین یک آقا و خانم با دختری جوان نشستهاند .راننده بلافاصله توضیح داد که از آشنایان دورشان هستند و برای دخترشان مشکلی پیش آمده است .
از پدر خانواده موضوع را پرسیدم . به صورت خلاصهوار گفت که دخترشان به یکی از همدانشگاهیهایش که پسری جوان و موجه بوده دلباخته اما پسر جوان وقتی بحث ازدواج جدی شده عقب نشینی کرده است .
از دختر جوان پرسیدم:"آیا هنوز به او علاقه داری؟" دخترک سرش را به علامت تائید تکان داد .
پرسیدم:"اگر او برگشت و گفت که اشتباه کرده حاضری او را ببخشی؟"
دخترک دوباره سرش را به علامت تایید پائین آورد .
پرسیدم:"و اگر باز وسط راه جا زد و گفت میخواهد ترکت کند باز او را میبخشی؟" در این هنگام دخترک بیاختیار به گریه افتاد .
به او گفتم:"عشق چیز خیلی خوبی است . دقیقا شبیه همین احساسی که الان در دل تو وجود دارد . اما نکته اینجاست که معشوق آن کسی نیست که سزاوار عشق توست . تو باید بتوانی عشقی که در وجودت جولان میدهد،از معشوقی که گمان میکنی به واسطه او به این روز افتادهای جدا کنی . نقطه مقابل عشق و دوست داشتن تنفر نیست . تنفر خودش بک جور ابراز علاقه با فاز منفی است . نقطه مقابل عشق،بیتفاوتی است . فرقی با بقیه نداشتن است . بیاحساس شدن نسبت به فردی است که زمانی تمام احساساتت بود .تا وقتی ذرهای از وجود تو برای آن پسر دوستداشتنی اما بیمعرفت خاطرهسازی میکند و به او میاندیشد تو نمیتوانی از اتاقک سیاهی که درونش افتاده ای بیرون بیایی .باید شروع به جابجایی مرکز ثقل احساسی و آگاهی درون وجودت کنی و اینکار با تمرکز روی موضوعات جدید و هیجانآور یا حتی مسافرت و رفتن به جاهای جدید و دیدن انسانهای نو و عاشق آدمهای جدید شدن امکان پذیر است ."
چندثانیهای سکوت برقرار شد و سپس دخترک با لبخندی معصومانه تشکر کرد .
📚الماسهای
حلت از (
#خاطرات_دكتر_حلت )
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸@ketabkhaneh2015