#رستم_و_اسفندیار قلب شاهنامه است.جاییکه احساسات شاه و پسر،در مقابل هم قرار میگیرد.پدری که بر اریکه قدرت نشسته است و بارها وعده تخت را به پسر پهلوان و قدرتمند و توانا داده،پسری که سر سپرده فرمان شاه است.پهلوانی که تمام شهر ایران بدو زنده اند و دور از کانون تخت و تاج.رو در رویی اسفندیار و رستم،جدال عقاید سخت و بی انعطاف یک شاهزاده دیندار است در برابر روح آزادگان،شیرگیر و تاج بخش.در این داستان،نقش زال هم بسیار مهم و اساسیست.در بخشی عقایدی مقدس است و برای بخش دیگری همان تقدسات،شیطانی.این تفاوت عقاید،این پیچیدگی میان خوب و بد.میان وظیفه و واقعیت،این داستان همه آن چیزیست که در تاریخ از سر گذرانده ایم.رستم و اسفندیار درد ماست در درازای تاریخ.میان عقاید سخت دیندار،با روح آزادگان.
#رستم روح همه رفتگان و نیامدگان است که گردن به یوغ دین نداد،و در نهایت از چشم آن شاهزاده غرق به خون،سیاهی تمام می شود.اسفندیار باز کن آن چشم عزیز را،آه اسفندیار غرق به خون،باز کن آن چشم بسته با چشم بند دین را،آنکه از شصت تو هشت تیر خدنگ خورده،روح ایرانیان است.اسفندیار ندید،تا بزد تیر برچشم اسفندیار،سیه شد جهان پیش آن نامدار.اینجا کمر تاریخ شکست.اینجا قلم خشکید.اینجا تمام جوهر تمام جوهردان های شهر،خشک می شود،اینجا همه چیز اشک است بر تن ایران
چکیده تاریخ ما،آنچه بر ما از ما رفته است
#کاوه_جمالالدین ✒️