الله محمد؛
هرچند وقت یکی میاد خونمون که اسمش رو نمیدونم!
من صداش میکنم الله محمد...
چون هروقت در میزنه و میگم کیه:
میگه یا الله یا محمد...
پیرمردی با محاسن سفید و قدی خمیده!
بهم میگه من خونه ها یکی در میون در میزنم ولی اینجارو همیشه٫...
اینسری که امد به شوخی بهش گفتم حاجی خسته نشدی!؟ بسه دیگه برو خونه...
میگفت چند تومن دیگه بگیرم و دارو خانومم جور شه میرم...
گفتم آهاااا، پس عاشقی!؟
خندید و گفت نه جانم، من دچار شدم...
الله محمد میگفت دچار شدن خیلی بده!
مثلا یکی که مریضی سختی میگیره میگن به فلان بیماری دچار شده...
یا یکی که روزگار خوبی نداره میگن دچار بدبختی شده...
دچار شدن یعنی چاره نداشتن...
یعنی تحمیل شدن چیزی بهت...
یعنی دست خودت نبوده ولی گرفتارش شدی...
همینطور که داشت حرف میزد، پریدم وسط حرفش و گفتم: مثل چی...!؟
یک عکس سه در چهار از جیب بغل جیلهش در اورد و گفت؛
مثل من! که با امروز چهل سال و دو ماه و ده روز بهش دچار شدم... :)
#علی_رضائیان_جویباری