سلطهی اعراب بر خوارزم؛ قتیبه هر کس را خطِ خوارزمی میدانست از دمِ شمشیر گذرانید!
آوازهی فتوحاتِ سریعِ اعراب در خراسان در ماوراءالنهر از همان اوایلِ یورش در خوارزم پیچیده بود. خوارزمیان که به دلیلِ قرار داشتن با مرزِ تُرکان از آمادگیِ جنگی برخوردار بودند، یورشِ اعراب را در زمانِ عثمان دفع کردند. اما با تشکیلِ دولتِ اموی و رشدِ نظامیگری و توسعهی نظامِ اداری و تصرفِ سرزمینهای جدید در منطقه، فشارِ پادگانهای عرب در خراسان و ماوراءالنهر علیهِ خوارزمیان افزایش یافت و در دورهی حکومتِ عبیدالله بن زیاد در عراق، خوارزم پذیرفت که در سال چهارصد هزار درهم بهعنوانِ خراج پرداخت کند. اما اندکی بعد به دلیلِ بحران در مناطقِ مرکزیِ خلافتِ عربی، خوارزمیان نیز از پرداختِ خراج خودداری کردند و استقلالِ پیشینِ خود را به دست آوردند. از این رو اعرابِ مقیمِ خوارزم ناگزیر شدند به ماوراءالنهر یا خراسان برگردند.
با تقویتِ پادگانِ امویِ خراسان و ماوراءالنهر در دورهی عبدالملک، بارِ دیگر خوارزم با یک سلسله حملات مواجه شد. یزید بن مهلب و قتیبه بن مسلمِ باهلی حملاتِ پیدرپی صورت دادند. فشارِ سیاسی و اقتصادی و نظامیِ اعراب بر خوارزم، به از هم گسیختگیِ نظامِ سیاسی و به تَبَعِ آن، نظامِ اجتماعی انجامید و جامعهی خوارزم را به دو دستهی متمایز با دو جهتگیریِ مخالفِ هم در قبالِ سیاستهای اعراب تقسیم کرد. حتی اگر هم این دستهبندی از حملاتِ نخستینِ اعراب بر خوارزم هم پدید آمده باشد، اطلاعی در دست نیست، اما فشارهای مضاعفِ قتیبه به این دستهبندی آشکار دامن زد: دستهی اول که شخصِ خوارزمشاه در راسِ آن قرار داشت، خواهانِ حفظِ وضعِ موجود را از طریقِ تبعیت از سلطهی اعراب بودند که رهبریِ این جریانِ سیاسی نیز با خرزاد، برادرِ خوارزمشاه بود. حامیانِ تفکرِ مقاومت را میتوان قشرهای پایینِ جامعه و عالمان دانست. جریانِ مقاومت معتقد بودند خوارزمشاه فردی ناتوان است و توانِ مقاومت ندارد. آنها از خرزاد حمایت کردند. از گزارشهای منابع چنین استنباط میشود که جریانِ مقاومتبخشِ اعظمِ جامعه را با خود همراه میساختند و عملا خواستههای خود را بر خوارزمشاه تحمیل میکردند. قتیبه پس از آگاهی از وضعِ بحرانیِ خوارزم، برادرِ خود عبدالرحمن بن مسلم را روانهی جنگ کرد او توانست خوارزم را تصرف کند.(۱) قتیبه خشونتِ زیادی در خوارزم از خود نشان داد:
«هر کس را که خطِ خوارزمی میدانست از دمِ شمشیر گذرانید و آنان که از اخبارِ خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میانِ خود تدریس میکردند، ایشان را نیز به دستهی پیشین ملحق ساخت. بدین سبب اخبارِ خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمیشود آنها را دانست»(۲)
با سلطهی اعراب، خوارزم موقعیت و اهمیتِ پیشینِ خود را از دست داد. سوانحِ طبیعی، از قبیلِ بیماری، طغیانِ رودخانه، سرمای شدید و یخبندان نیز مزید بر علت شد تا این سرزمین توانِ برطرف کردنِ نیازمندیهای جمعیتِ خود را نداشته باشد. منابعِ قرنِ چهارم از پراکندگیِ جمعیتِ خوارزم به ماوراءالنهر، خراسان و قلمروِ خزران سخن به میان آوردهاند.(۳)(ص ۳۲_۳۱)
یادداشتها:
۱. بلاذری.احمد بن یحیی بن جابر: فتوحالبلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمه آذرتاش آذرنوش، به تصحیح محمد فروزان(تهران، سروش، ۱۳۴۶)، ص ۱۷۵ و ۱۷۶.
۲. بیرونی.ابوریحان، آثارالباقیه عن قرون الخالیه، ترجمه اکبر داناسرشت، امیرکبیر، تهران، بیتا، ۱۳۶۶، ص ۵۷.
۳. همان، ص ۵۷؛ ابن حوقل.محمد، صورهالارض(بخش مربوط به ایران)، ترجمه جعفر شعار، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۶، ص ۲۰۹؛ مسعودی، مروجالذهب، ج ۱، ص ۱۷۶.
مأخذ: حسنزاده.اسماعیل، تاریخ ایران در عهد خوارزمشاهیان(سه دههی واپسین)، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، چاپ اول ۱۳۹۲
#حمله_جنایات_اعراب_در_ایران
https://t.center/ketabkhaFFRF