مسئله تغییر دین جامعه زرتشتی پس از فتح ایران به دست اعراب(شماره ۵)
امتناع از گرویدن به اسلام، منحصر به اهالی چند ناحیه خاص نبود، بلکه امری بسیار فراگیر بود. زرتشتیان در جندی شاپور (بيت لاپات، وه آنتیوخ شاپور) و اهواز در خوزستان، سلطه مسلمانان را پذیرفتند ولی اسلام را نه. هنگامی که اعراب، حلوان را در مرز جغرافیایی میان عراق و فلات ایران تسخیر کردند، از اهالی خواستند که اسلام را بپذیرند، اما درخواست آنها رد شد و اهالی تصمیم گرفتند جزیه بپردازند و زرتشتی بمانند. در اردبیل در آذربایجان نیز اهالی به همین ترتیب رفتار کردند. یک متکلم زرتشتی در نهاوند در جبال با دادن گنجینه ای از آتشکده ای در نزدیکی آنجا به فاتحان مسلمان، آزادی دینی را برای همدینان خود خرید. نقش روحانیان ایرانی در مذاکره برای آزادی دینی همانند اقدامات پیشوایان کلیسای قبطی در مصر بود. زرتشتیان ساکن حوالی ری و دامغان نیز اسلام را رد کردند و به جای آن حاضر شدند خراج بپردازند. در شرق، در سال ۶۵۳ م / ۳۳ ه. ق که آن ناحیه سقوط کرد، مرزبان مروالرود بیشتر با پرداخت خراج های تعیین شده برای زرتشتیان موافق بود تا با گرویدنشان به اسلام. وضعیت زرتشتیان و بوداییان شهر بلخ نیز چنین بود. هیچ یک از آن ایرانیان، تا وقتی مالیات های لازم را به مسلمانان می پرداخت، ملزم به ترک رسوم یا قوانین دینی خود نبود. در نتیجه، هنگامی که فتوحات اعراب خاتمه یافت، اکثریت عظیمی از ایرانیان مسلمان نبودند، بلکه بیشتر آنها همچنان از دین زرتشتی پیروی می کردند. هر چند در پایان سدۀ هفتم م / اواخر سدۀ نخست ه. ق فقط بخش بسیار کوچکی از ایرانیان مسلمان شده بودند، کسانی که چنین کاری کردند، برای این امر دلایل بسیاری داشتند. دلایل گرویدن به اسلام عبارت بود از ایمان خالصانه به اسلام مانند ایمانی که سلمان حس کرد، آزادی چنان که نفرات لشکر حمراء به آن اشتیاق داشتند، فشار خارجی مانند آنچه که شامل حال هرمزد شد، انگیزه های مالی مانند انگیزه های عرضه شده بر اهالی تکریت و قزوین، و بحرانی در اعتقادات موجود چنان که اساوره تجربه کردند. این موارد، چگونگی رخ دادن این تحول را نیز آشکار می کنند: این تحول می توانست داوطلبانه باشد از سوی یک فرد واحد مانند روزوِه یا کل یک گروه مانند لشکر حمراء؛ می توانست داوطلبانه و بر اساس جاذبه شخصی باشد چنان که سلمان در حضور پر جذبه محمد آن را تجربه کرد، یا به واسطه پیروی یک گروه از رهبر خود باشد چنان که اساوره چنین کردند؛ همچنین ممکن بود ناخواسته باشد، مانند هنگامی که هرمزد تهدید به مرگ شد؛ یا ناخواسته در سطحی جمعی باشد چنان که در مورد سربازان پس از شکست پیش می آمد. پیامدهای تغییر دین در افراد نیز گوناگون بود، چنان که افراد نو مسلمان از یک گروه معنوی و دنیوی به گروهی دیگر می رفتند، مانند هنگامی که سلمان در مدینه وارد محفل اصحاب محمد شد و اساوره در میان مهاجران مسلمان عرب در بصره سکونت کردند؛ یا فرصت های جدیدی در جامعه رو به ظهور یافت می شد، مانند هنگامی که روزبه به صورت مردی آزاد به میهن بازگشت و نفرات لشكر حمراء امور سیاسی را در کوفه تحت نفوذ خود در آوردند. بنابراین، تجربیات نو مسلمانان نخستین، طیف کاملی از تغییر دین را به عنوان پدیده ای اجتماعی و مذهبی در بر می گرفت. با گذشت سالها، دلايل فردی با جمعی، اعمال، و حتى نتایج، در زمان و مکان، از لحاظ اهمیت متفاوت تر شد. با وجود این، همه اختلاف های بعدی در چارچوب معیارهای پدیده شناسانه و برقرار شده، در زمانی پیش آمد که پیروان اسلام و دین زرتشتی در ابتدا با یکدیگر رویارو شدند، چون در آن زمان بیشتر آن پیروان همان انگیزه ها را داشتند و به همان نتایج رسیده بودند.(ص ۹۶_۹۷)
مأخذ: چوکسی. جمشید کرشاسپ، ستیز و سازش (زرتشتیان مغلوب و مسلمانان غالب در جامعه ایرانِ نخستین سده های اسلامی)، ترجمه نادر میر سعیدی، انتشارات ققنوس، زمستان ۱۳۹۳
ریپلای شده:
https://t.center/ketabkhaFFRF/7824#حمله_جنایات_اعراب_در_ایران
#ستیز_و_سازش_زرتشتیان_با_اسلام
#سقوط_ساسانیان
#ساسانیان_بعد_از_حمله_اعراب
https://t.center/ketabkhaFFRF