منبع مستند اطلاعیه ها، بیانیه ها، فراخوانها و نامه های سرگشاده شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، این کانال می باشد. (مقالات ونوشته های افراد، گروهها و احزاب که از این کانال پخش شود، لزومادیدگاه شورا نیست.)
معلمانی که در مدرسهها را در ایران به رویشان بستند، تصویر آنها در جایی دوردست و در کنگره جهانی آموزش بینالملل، منبع الهام برای تداوم مبارزه برای عدالت آموزشی شد. این تصاویر فقط تعدادی محدود از معلمان را نشان میدهد که رژیم ایران، قوهی قضاییه و وزارت آموزش و پرورش، آنها را از دانشآموزان و مدرسه دریغ کرده است. معلمانی به جای کلاسهای درس در سلولهای انفرادی و بندهای عمومی زندانهای به وسعت سراسر ایران هستند. اینها معلمانی هستند که اولین و آخرین گناه و جرم آنها رویای عدالت، برای و آزادی است، رویایی که آنها را از ساحل آرام همنوایی و تسلیم به میانهی دریای مواج مقاومت و مبارزه انداخت، و چه خوش رویایی است که مقاومت را به زندگی و زندگی را به مقاومت در برابر ستم گره میزند.
این معلمها در خانه خود به مدرسهها حرام شدند، اما حاکمان نمیدانند که ایدهی عدالت و برابری برای گذر از مرزهای مصنوع دولتمردان نیازی به پاسپورت و ویزا ندارد. آرمان و رویایی این معلمان جایی در دوردستهای ایران و خاورمیانه، به کانون توجه هزاران معلمی درآمد که هر یک به شیوهای در جایی از این کرهی آبی در حال مبارزه با بی عدالتی و نابرابری و ستم هستند. رژیم میخواست با اخراج و زندان صدای این معلمان دموکرات، عدالتطلب و آزادیخواه را خاموش کند، اما نمیدانست که نتیجهی این سرکوب و ستمگری، جهانی شدن صدای آنها خواهد بود!
🔸 مهندس هاشمخواستار، از بلند قامتان جنبش صنفی معلمان ایران، انسانی استوار و بیغل و غش، که هیچ گاه در مقابل بیعدالتی سکوت نکرد. بیراه نیست که بگوییم، ایستادگی در مقابل او سر خم میکند.
🔸معلمان ایران، هیچگاه فعالان صنفی زندانی را فراموش نمیکنند و قدردان تلاش آنها هستند. ۲ خرداد ۱۴۰۳
فریاد سرخ فام بهارانم برخاسته ز سنگ با من مگو ز حادثه، میدانم آری که دیر نمیمانم امّا به هر #بهار سرودم را چون ردّ خون آهوی مجروح بر هر ستیغ سهم میافشانم آنگاه عطر تلخ جوانم را با بال بادهای مهاجم تا ذهن دشت های گمشده میرانم
ما تنیدهایم در رنگها، در برگها در آسمان دردها و در هر بیتمان تفنگیست از هر آنچه ناگهانی است و از زیر سنگهای ناممکن و از قعر دریاهای ناکجاآباد و از خاکستر آتشهای پوشالیتان... بر میخیزیم چرا که ما ایستادگی کردیم و بزرگ شد ...
ظلمت شب را شکستن و نور را هدایت کردن، آنگاه که شب پرستان بر سریر قدرت اند، از برای اندیشههایی است که ریشه در فریاد دارند، و در سیاهی دوران، بسان رعد نوید سیل فریاد در نزدیکترین دقیقه ممکن میدهند. احمد علیزاده از جمله فریادی است که ریشه در خاک دارد
مردی از تبار شجاعت، او که ایستاد ، رنج را بر عافیت ترجیح داد تا، نه گفتن را جان بخشد. او بر سکوی تحقیر شورید تا در ستیغ کرامت بنشیند و قبیلهء مرگ آفرین را شرمسار تاریخ سازد. او در وادی عمل از اراده ی خویش بسی پیش است تا راه شدن را هموار سازد. جاودانگی خواستار پیوند ابدی با هاشم است
آموزگار فریاد، اهل اراده و خواستِ زندگی. خاموشی را نزیسته است. خواهندهای فاتح که همرنگی با دروغِ حاکم را نیاموخته، هرگز!
او در زندانِ خشونت پیشگان، اراده را آزاد ساخته، جنونِ قدرت را بر آفتاب افکنده. و بر آن است که آزادگی را اندیشیدنی کند، و چه راست قامت چنین کرد! " نیکان همیشه آغاز ِ پایان بودهاند". و تو چنینی!
طراح یک پرسش هولناک : #چرا_کشتید؟؟ معلم/مادر دادخواهی که انفجار یک مغز را توسط فرمانِ شب به نظاره نشست. او #پویا را هدیه داد، او اعماق خشونت را کاوید و نهال این پرسش را در اذهان نسلی کاشته که " کشتن" را تاب نخواهد آورد، نسلی پویا که با ناهید ها "عصیان" را در خویش نهادینه میکنند.
تا آفتابی دیگر رهروان خسته را احساس خواهم داد ماههای دیگری در آسمان کهنه خواهم کاشت نورهای تازهای در چشمهای مات خواهم ریخت لحظهها را در دو دستم جای خواهم داد سهرهها را از قفس پرواز خواهم داد چشمها را باز خواهم کرد خوابها را در حقیقت روح خواهم داد دیدهها را از پس ظلمت به سوی ماه خواهم خواند نغمهها را در زبان چشم خواهم کاشت گوشها را باز خواهم کرد آفتاب دیگری در آسمان لحظه خواهم کاشت لحظهها را در دو دستم جای خواهم داد سوی خورشیدی دگر پرواز خواهم کرد
سرکوب ما در توانتان نیست ما آغازهای بیپایانیم . . . سرود آزادی را به ترانه زندگی میخوانیم ما یکدیگر را یافتهایم و دنبال میکنیم به هم زنجیر شدهایم و هر روز و هر لحظه "مقاومت زندگیست" را از هم میآموزیم…