Смотреть в Telegram
دل به درد آغشته و با دردها در وحدت‌ست دردمندم، دردمندی‌ام برایم عادت‌ست درد بیهوده کشیدی؟ من کشیدم با تنم! عودت دردم ولیکن بی‌مکان و مدت‌ست بافتارم تکّه تکّه شد،گلیمی بود و مُرد تارهایم یکدگر را گفته آیا پودت‌ست؟ درد من دریا شد و چون ذات دریا تشنه‌ام با لب صحرا صدا کردم که شیرین رودت‌ست؟ بوی غم با دردهایم درهم آمد در فضا از خودم می‌پرسم آیا میل عطر و عودت‌ست؟ یک سده گویا گذشت و نغمه‌ی شادی نبود مطربا در دسترس تاری،دفی یا عودت‌ست؟ خواب دیدم پیک مرگم از سر اندرز گفت: اندکی با خود مدارا کن که در این سودت‌ست یزدان رحیمی #شعری_بخوانیم #غزل @karizga
Telegram Center
Telegram Center
Канал