قدمعلی سرامی از دوستان سیمین بهبهانی شعر وی را اینگونه توصیف کردهاست:
«سیمین همانطور که نتوانست از شعر اجتماعی و غزل یکی را برگزیند و ناگزیر غزل خود را به اجتماع پیوند زد، نتوانست از میان نو و کهن نیز یکی را برگزیند بنابراین کوشید تا این دو را نیز در هم بیامیزد و این آمیزش در غزلهای او با ظرافت صورت گرفتهاست، منتهی در غزلهای این دو مجموعهٔ پسین، سیمین قالب را از قدما وام گرفت و محتوا و اندیشهها و مضامین را از روزگار خویش. او بهجای اینکه قالب این خشت را در آتش بیفکند و خشت نو از قالب دیگر بزند، قالب کهنه را نگه داشت؛ اما خشت نو زد، به همین دلیل غزلهای او به غزلهای شاعران نوپردازی همچون نادر نادرپور، فریدون توللی و سایه نزدیکتر است تا به غزلهای کهنهسرایان این سال و زمانه.»
⚫️ ده سال پیش در چنین روزی، «نیمای غزل» به میهمانی خاک رفت.
ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا
زبس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
به وقت مرگم اگر تازه میکنی دیدار
به هوش باش که هنگام آن رسید بیا
به گام های کسان میبرم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
امید خاطر سیمین دل شکسته تویی
مرا مخواه ازین بیش ناامید بیا
#سیمین_بانو_بهبهانی
https://t.center/kanoonehsheroadab