🍓🌸🍓🌸🕋🕋51 دو همكار
صفا و صميميت و همكاری صادقانه
هشام بن الحكم و عبدالله بن يزيد# اباضی ، مورد اعجاب همه مردم كوفه شده بود . اين دو نفر ، ضرب المثل دو شريك خوب و دوهمكار امين و
#صميمی شده بودند . اين دو به شركت يكديگر ، يك مغازه خرازی داشتند . جنس خرازی میآوردند و میفروختند . تازنده بودند ميان آنها اختلاف و مشاجرهای رخ نداد . چيزی كه موجب شد اين موضوع زبانزد عموم مردم شود ، و بيشتر موجب اعجاب خاص و عام گردد ، اين بود كه اين دو نفر ، از لحاظ
#عقيده مذهبی در دو قطب كاملا مخالف قرار داشتند . زيرا
هشام از علماء و متكلمين سرشناس 169 شيعه اماميه و ياران و اصحاب خاص امام جعفر صادق ( ع ) ، و معتقد به امامت اهل بيت بود . ولی عبدالله بن يزيد از علماء
#اباضيه ( 1 ) بود . آنجا كه پای دفاع از عقيده و مذهب بود ، اين دو نفر ، در دو جبهه كاملا مخالف قرار داشتند ، ولی آنها 170
توانسته بودند
#تعصب مذهبی را در ساير شئون زندگی دخالت ندهند ، و با كمال متانت كار شركت و تجارت و كسب و معامله را به پايان برسانند . عجيبتر اينكه بسيار اتفاق میافتاد كه شيعيان و شاگردان
هشام به همان مغازه میآمدند ، و
هشام اصول و مسائل
#تشيع را به آنها میآموخت . و عبدالله از شنيدن سخنانی بر خلاف عقيده مذهبی خود ، ناراحتی نشان نمیداد . نيز ، اباضيه میآمدند ، و در جلو چشم
هشام تعليمات مذهبی خودشان را كه غالبا عليه مذهب# تشيع بود فرا میگرفتند ، و
هشام ناراحتی نشان نمیداد . يك روز
#عبدالله به
هشام گفت : " من و تو با يكديگر دوست صميمی و همكاريم . تو مرا خوب میشناسی . من ميل دارم كه مرا به دامادی خودت بپذيری ، و دخترت فاطمه را به من تزويج كنی " .
#هشام در جواب عبدالله ، فقط يك جمله گفت و آن اينكه : "
#فاطمه مؤمنه است " . عبدالله به شنيدن اين جواب سكوت كرد ، و 171
ديگر سخنی از اين موضوع به ميان نياورد . اين حادثه نيز نتوانست در
#دوستی آنها خللی ايجاد كند . همكاری آنها باز هم ادامه يافت . تنها مرگ بود كه توانست بين اين دو دوست جدايی بيندازد ، و آنها را از هم دور سازد ( 2 ) .
ادامه دارد
🌸🌸🌸@kamal3131