ناسیونالیسم متوهمانه و «تاریخی» شما تنها به این شکل قابل تداوم است!✍️ هیئت تحریریه کماکان
مدتهاست که هیچگونه فعالیت جدی در میان مردم عرب انجام نمیشود. هر آنچه هست، زندگی روزمرهای است که در آن مردم مقاومت میکنند، زنده میمانند و دستگاه سرکوب را پس میزنند. اما همین سکوت زمستانیِ غمانگیز نیز را دستگاههای امنیتی بر نمیتابند و باز به آزار و اذیت فعالان پرداختهاند.
چند روز پیش، سعید اسماعیل، پژوهشگر و نویسنده عرب، بازداشت شد و همزمان به خانه برخی از فعالان عرب که در عمل تنها کارشان نوشتن و گاهی مستندسازی است، هجوم بردهاند. کامپیوتر، کتاب و نوشتجات را بردهاند و قلم را شکستهاند. میلاد بحریِ، احلام بندر عبیات مدیر کتاب فروشی لاریس، مصطفی هلیچی و رضا حزباوی از جمله فعالان دیگری بودهآند که این فشارها رامتحمل شدهاند.
حتی به دختران و پسران نوجوانی که در اینستاگرام یا دیگر شبکههای اجتماعی فعالیت محدودی داشتهاند، تذکر دادهاند و از آنها خواستهاند که فعالیتهای خود را متوقف کنند. صفحههای اینستاگرام یکی پس از دیگری استوری میگذارند که به دلایل ناخواسته مجبور به توقف کارشان هستند یا در حمایت از نظام ویدیو میگذارند.
این اتفاقات، همگی در دوره پزشکیان رخ میدهد؛ کسی که وعده داده بود از حقوق حداقلی قومیتها دفاع کند! عجبا!
پزشکیان فرع خرد ماجرا است که میدانیم او در این فضای متوهمانه و رعباور و سنگین پارسی نمیتواند خرد ریزهای را جابجا کند.
این برخوردها اما نشان از ترس و واهمهای عمیق در دل نهادهای سرکوب و ملیگرایان پارسی دارد.ملیگراییای که مدافعان آن مدام دم از بنیانهای استوار ایران تاریخی میزنند، مدام از اسطورهها سخن میگویند، و تاریخ ایرانشهر را به رخ ما میکشند. مدعیاند که زبان فارسی پدیدهای تاریخی هزاران ساله است که «ملت» را به هم پیوند داده است. مدام مدعی هستند که «ایرانشهر» است که اصل است و بقیه همه فرع!
اما این برخوردها آنهم در این زمستان سرد و خشن، تنها نشان از بیپایگی همه این ادعاها دارد. همه این ادعاها خانه عنکبوتی است که با دستگاههای امنیتی و نیروهایی تا بن دندان مسلح، سر پا نگه داشته میشود. آنها با خلق فضای رعب زنده هستند. بدون این برخوردها که از آذربایجان تا کردستان، از اهواز تا بلوچستان در جریان است، محال است که خانه عنکبوتی شما حتی یک ماه دوام بیاورد.
جرأت دارید اسلحه را زمین بگذارید تا بدانید چه چیز تاریخی است و چه چیز عبث، بیریشه و بیبنیان. شما با اسلحه و نهادهای اطلاعاتی زندهاید، نهادهایی که از قلم یک نوجوان یا جوان اهوازی به خود میلرزند و رذیلانه به خانه او یورش میبرند. این در حالی است که تمامی دستگاههای آموزشی، فرهنگی، صدا و سیما، دولت، بنیادهای زبان فارسی، و میلیاردها تومان و دلار سرمایهگذاری ریالی و دلاری را در پروژه ایرانشهری خود به خدمت گرفتهاید.
آری، شما با قدرت توپ، تفنگ و اسلحه، لرزان از مرگ و فروپاشی این ناسیونالیسم متوهمانه ملی هستید. اما ما، در سایه سرکوبهای سهمگین صدساله، زندهایم، نفس میکشیم، و حتی قلم و صدای «فردی» ما نیز رعشه بر اندام شما میاندازد.
@kamakaann