کانال رسمی کالیکلا لفور

#چشمان
Канал
Логотип телеграм канала کانال رسمی کالیکلا لفور
@kalikolaihaПродвигать
920
подписчиков
10,3 тыс.
фото
413
видео
260
ссылок
(مازندران؛سوادکوه شمالی،روستای #کالیکلا_لفور) #تبلیغات_انجام_میشود 📢 برای ارسال 👇👇 📬 #نظرات، #پیشنهادات 📸 #عکس 📰 #اخبار و #مطالب با ما در ارتباط باشید: 🆔 @hamed_bazari70 🆔 @sadeghbazari
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

بخونید خیلی قشنگه

#ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
#ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
#ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
#ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
#ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
#ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ !
#ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ !
#ﺑﺎﺑﺎ !...
#ﺑﺎﺑﺎ !...
#ﺑﺎﺑﺎ !...
ﻭﻟﯽ #ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ :
#ﺑﺎﺑﺎ ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ...
#ﺑﺎﺑﺎ ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !

#ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ #ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ #ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ #ﻧﻖ ﺯﺩﻡ !
#ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯﺵ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ :
#ﺑﺎﺑﺎ ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟

#ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍﺯمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ :
#ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ #ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟ !
میگفتیم : #ﻫﺮ ﺩﻭﺗﺎﺷﻮﻧﻮ !!
#ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ !
ﯾﮑﯽ ﺭﻭ #ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!!
#ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟؟؟
ما ﻫﻢ ﺑﺎ #ﺷﺮﻡ#ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ میگفتیم :
#ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !!!
#ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ ! #ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !!!
ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ #ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ #ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ #ﺯﻥ#بچش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ ...

#کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه #آغاز میشد:

#قسم بر #پینه ی دستانت، که #بوی نان میدهد
و #قسم بر #چشمان همیشه نگرانت...

#قسم بر بغض فرو خورده ات که #شانه ی کوه را لرزاند

و #قسم بر غربتت،

#وقتی_هیچ_بهشتی_زیر_پایت_نیست ...😔

#ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮﭼﯽ #ﺳﺎﻻﺭﻩ ﻫﺮﭼﯽ #ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺑﻨﺎمه #ﭘـــــــﺪﺭ

#زنده_باد_همه_ی_پدران_در_قید_حیات_و_
#شاد_باد_روح_تمامی_پدران_عزیز_سفر_کرده

❇️به افتخار بابام پخش کردم...به افتخار بابات پخش کن❇️

🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#کانال رسمی #کالی کلا

🌻🌻🌻🌻🌻
@kalikolaiha
💐💐💐💐🍀🍀🍀🍀🌷🌷🌷🌷

#مادر نابینا کنار تخت #پسرش در شفاخانه نشسته بود و #می گریست...
#فرشته ی فرود آمد و رو به طرف #مادر گفت:
ای #مادر من از جانب #خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از #آرزو های ترا براورده سازد، بگو از #خدا چه می خواهـی؟
#مادر رو به فرشته کرد و گفت:
از #خدا می خواهم تا #پسرم را شِفا دهد.
#فرشته گفت:
پشیمان نمی شوی؟
#مادر پاسخ داد:
نه!
#فرشته گفت:
اینک #پسرت شِفا یافت ولی تو می توانستی #بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی...
#مادر لبخند زد و گفت تو درک نمی کنی!
*
سال ها #گذشت و #پسر بزرگ شد و آدم موفقی شده بود و مادر #موفقیت های فرزندش را با عشق جشن می گرفت.
پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلی دوست داشت...
#پسر روزی رو به #مادرش کرد و گفت:
مادر نمی توانم #چطور برایت بگویم ولی مشکل اینجاست که #خانمم نمی تواند با تو یکجا #زندگی کند. می خواهم تا #خانه ی برایت بگیرم و تو آنجا #زندگی کنی.
مادر رو به پسرش کرد و گفت:
نه #پسرم من می روم و در خانه ی #سالمندان با هم سن و سالهایم #زندگی می کنم و راحت خواهم بود...
#مادر از خانه بیرون آمد، گوشه ی نشست و مشغول #گریستن شد.
#فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت:
ای #مادر دیدی که پسرت با تو چه کرد؟
حال #پشیمان شده یی؟
می خواهی او را #نفرین کنی؟
#مادر گفت:
نه #پشیمانم و نه #نفرینش می کنم. آخر تو چه می دانی؟
فرشته گفت:
ولی باز هم #رحمت خدا شامل حال تو شده و می توانی #آرزوی بکنی. حال بگو میدانم که #بینایی چشمانت را از خدا می خواهی، درست است؟
#مادر با اطمینان پاسخ داد نه!
#فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟
#مادر جواب داد:
از خدا می خواهم #عروسم زن خوب باشد و #مادر مهربان باشد و بتواند #پسرم را خوشبخت کند، #آخر من دیگر نیستم تا #مراقب پسرم باشم.
#اشک از #چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو #قطره در #چشمان مادر ریخت و #مادر بینا شد...
هنگامی که #زن اشک های #فرشته را دید از او پرسید:
مگر #فرشته ها هم گریه می کنند؟
#فرشته گفت: بلی!
ولی تنها زمانی اشک می ریزیم که #خدا گریه می کند.
#مادر پرسید:
مگر #خدا هم گریه می کند؟!
#فرشته پاسخ داد:
#خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام #مادر در حال گریستن است...

هیچ کس و هیچ چیز را نمی توان با #مادر مقایسه کرد.

💐💐🍂🍃🍂🌸🌸🍂🍃🍂💐💐
(#به_افتخار_مادر)

@kalikolaiha