به من رجو؏ ڪن پروانه ها و قاصدڪهای قلبم را به قلبٺ بسپارم ٺا در رویش ؏شـق و ٺمنای دلٺ با همه مسٺی و شیدایی شمه ای از شمیم ؏ـاشقی را بر نرمی لبانٺ بچڪاند......
"ٺو امن ٺرین ساحل دنیای منی" در شعا؏ خواسٺنی ٺمام نشدنی امیخٺه به رویایی زیبا غنچه ی شڪفٺه شده را بر ڪَلوڪَاه ؏شـق فرو می اورم "ٺا ٺو امن ٺرین ساحل دنیای من باشی"
زیبای منی سحرهنڪَام نڪَاهم را به طلو؏ نڪَاهٺ می ڪَشایم ٺا در چشمان رنڪَی چون آسمان روز خنڪای صبح را زیر چتر ؏ـاشقی با بوسه ای ارام به افطار برسانم....
نڪَاهٺ را به سمت باغ نڪَاهم بڪَیر لبخنــدٺ را به بهشٺی قلبم هدیه ڪن ٺا در یلــــــدایــــی جاودانه شویم و چون پرستویی از لبان سرخ اناری هم بوسه ی بچینیم...