Смотреть в Telegram
کهکشان
🪐
داستان
کهکشان
🪐
داستان
و همی قسم با لباس سبز و سفید هم با سیاوش وارد صالون شدم. و مه و سیاوش هم با هم با آهنگ جاوید شریف به خیلی آرامی و به زیبای رقصیدیم و خیلی خوش حال بودیم بهارجان و بهشته جان هم که آنقدر رقص کردن که کاملا خسته شدن ههههه و سانازم و سحرم هم در کارد رقص کردن که…
این هم پایان داستان سپاس از دوستانی که تا این مدت ما را همرای کردگ و دست بانو قربانزاده هم درد نبیند بسیار یک رمان عالی بود.
Поделиться
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств
Запустить