چند رباعی در ستایش کلمهٔ مبارک
#آزادی که به هیچ بند و لفظی بسته و اسیر نمیشود، چه آن بند میلهٔ فلزی باشد و چه آن لفظ
#صیانت باشد. همان آزادی که دلبستهاش هستیم و صد البته نگرانش
ای بستهٔ خسته! بالِ پروازت کو؟
ای اسطوره! توانِ اعجازت کو؟
دلتنگِ شنیدنِ صدای تو شدیم
#آزادی جان! خجسته آوازت کو؟
نوری که در آسمان نماندهست تویی
شوری که در آرمان نماندهست تویی
#آزادی ! ای همیشه در باورِ ما
آن چیز که در میان نماندهست تویی
گفتند جهان پر از تماشاست، نبود
گفتند همین که هست زیباست، نبود
پنداشته بودیم میانِ غم و رنج
#آزادی در بساطِ دنیاست ... نبود
باغی بودیم، آسمان بر سرِ ما
صبحی بودیم و عشق دور و برِ ما
دیروز امیدِ روزِ
#آزادی بود
امروز چه مانده است؟ چشمِ ترِ ما
بیمرگی و آغشته به خون افتادی
افلاطونی و در جنون افتادی
#آزادی ! بر سرت چه آمد؟ دیدی
ای سروِ بلند! سرنگون افتادی
#جویا_معروفی@jooyamaroofi1