این غزل را بازنشر میکنم به بهانهٔ دفاعِ پهلوانانهٔ زن قمی از حقوقش:
گرچه شب تیره و تار است و در او ماهی نیست
صبح میتابد و شب میشکند، راهی نیست
صبح، آری نفسِ صبح عزیز است و شریف
شب مَیارای، که شب تحفهٔ دلخواهی نیست
باید از بیم حذر کرد و به امید رسید
دل قوی دار که راه است و در او چاهی نیست
آه ای همقسمان! رنجِ صبوری باید
تا به آزادی و شادی رهِ کوتاهی نیست
از صدای سخن عشق شنیدم خوشتر:
آن صدایی که در او کِذبی و اِکراهی نیست:
آن صدا زمزمهٔ
#زندگی و
#آزادی ست
چون
#زن آواز کند، بیم ز گمراهی نیست
#جویا_معروفیعکس از هنگامه گلستان، اسفند ۵۷
@jooyamaroofi1