به
#آرش_صادقیو تنِ عزیزِ مِحنتزده و دربندش:
زمینِ تشنه! درِ هفتْ آسمان بستهست
تنِ نزار غمین است و بالِ جان بستهست
چگونه شرح دهم قصّهٔ اسیری را
هزار چشم تو را دیده و زبان بستهست
هزار سرو تو را دیدهاند و خم گشتند
ولی چه سود، که در سمتِ تو جهان بستهست
جهان برای تو چیزی به غیرِ رنج نداشت
زمان برای تو تا مرزِ جاودان بستهست
ز بختِ پیرِ تو در حیرتم، که با یادت
به هر کران که دعا کردهام، کران بستهست
در این شب، این شبِ تردید، این شبِ جاوید
مکوب دربِ سحر را، که بیگمان بستهست
برای تو غزلی پُر حماسه باید گفت
مرا ببخش، که میگویم و ... دهان بستهست
#جویا_معروفی #زن_زندگی_آزادی@jooyamaroofi1