چرا برای خوشايند ديگران، هميشه خلاقيت خود را سركوب می كردم؟
من هر بار كه گفتم "بله" ،ولی منظور واقعیام "نه" بود، به خودم خيانت كردم. چرا هميشه برای اينكه خودم باشم، در جستجوی تاييد ديگران بودم و حرمتم را ناديده گرفتم؟ چرا به دنبال خواستهی قلبیام نرفتم و توانايی گفتن حقيقت خودم را نداشتم؟ چرا وقتی در قالب جسم هستيم اين مطالب را تشخيص نمیدهيم؟ چرا هيچوقت نميدانستم كه نمیبايست نسبت به خودمان سختگير باشيم؟ خود را در دريای عشق بیقيد و شرط و پذيرش، غوطه ور ميديدم. میتوانستم با ديد تازهای به خودم نگاه كنم و ببينم كه موجود زيبای اين كائنات هستم.
من فهميدم كه تنها به خاطر اينكه وجود دارم، شايسته توجه محبت آميزم، نه سزاوار قضاوت. اصلا لازم نيست كار خاصی انجام دهم. من سزاوار دوست داشتن هستم. تنها به اين جهت كه وجود دارم.
نه بيشتر و نه كمتر...
#آنيتا_مورجانیکتاب: کی ز مردن كم شدم
https://t.center/Javidtarikhiran