شیران«گارد شاهنشاهی»

#ضحاک
Канал
Логотип телеграм канала شیران«گارد شاهنشاهی»
@javidtarikhiranПродвигать
535
подписчиков
20 тыс.
фото
19,7 тыс.
видео
20,6 тыс.
ссылок
و مادر دیگری که امروز به داغ فرزند نشست ...
‏تا مارهای نشسته بر دوش ⁧ #ضحاک_زمانه⁩ آرام گیرند!
‏⁧ #رضا_رسائی


https://t.center/Javidtarikhiran
به مناسبت #جشن_مهرگان داستان ضحاک رو باهم مرور کنیم
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است


ضحاک عرب است ولی بر ایران ‌زمین سلطه‌دارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به‌ استخدام دربار در‌می‌آید و برای نخستین‌بار به ضحاک گوشت می‌خوراند .
طعم پرندگان بریان به ‌مذاق ضحاک خوش ‌می‌آید و تصمیم به تشویق آشپز جدید می‌گیرد .
ضحاک ، آشپز را به‌حضور ‌می‌طلبد و از او تمجید می‌کند و به‌او می‌گوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلب‌می‌کند ، آشپز که همان شیطان است می‌گوید بوسه بر شانه‌های شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش ‌می‌آید و اجازه بوسه می‌دهد !
روز بعد شانه‌های شاه زخم‌ می‌شود و پس از مدتی ‌زخم‌ها باز می‌شوند و دو مار سیاه از زخم‌ها بیرون‌می‌آیند ، مارها تمایل‌دارند از گوش‌های ضحاک به‌داخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر‌ می‌شود و می‌گوید تنها ‌‌راه بقای شاه این ‌است که هر‌ روز دو‌ جوان را قربانی‌کند و مغز سر آنان را به‌ مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشته‌باشند !
هر‌ روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر ‌می‌شوند و به آشپزخانه دربار آورده‌ می‌شوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و به‌کسی ظلم‌نمی‌شود .
ولی روزانه مغز سر دو‌ جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم ‌بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد‌ مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی این‌است که امروز نوبت جوان آن‌ها نشده‌است
به اصطلاح از ستون ‌به ‌ستون فرج است!

«ارمایل» و «گرمایل» که اداره‌کننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم‌ به‌ اقدام می‌گیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میان‌دارانه

آن‌ها فکر می‌کنند که اگر هر روز یک ‌جوان را قربانی‌کنند و مغز سر آن ‌جوان را با مغز سر یک‌ گوسفند مخلوط ‌کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمی‌شوند و با ‌این‌حساب آن‌ها می‌توانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجات‌دهند!

نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» می‌خواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!

هرکس که مغز ندارد خوش‌بگذراند ، مارها فقط مغز طلب‌می‌کنند .

اقدام میان دارانه دو آشپز جواب ‌می‌دهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص‌ نمی‌دهند و هر روز از دو ‌جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده‌ می‌شوند یکی آزاد می‌شود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که در‌سال ۳۶۵ نفر را نجات داده‌اند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را می‌بینند

ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد‌ می‌کنند و به‌او می‌گویند سر ‌به‌ بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی‌ نشود که اگر معلوم ‌شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها می‌شود و هم سر ارمایل و گرمایل...

« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه‌ جوانش خوراک مارهای حکومتی شده‌بودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سه‌جوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .

#ضحاک_مار‌‌دوش تصمیم‌ می‌گیرد
از رعایا نامه‌ای بگیرد مبنی ‌بر این‌که سلطانی دادگر است !!!

رعایا اطاعت ‌می‌کنند و به‌ صف می‌ایستند تا طوماری را امضا‌کنند به‌نفع دادگری #ضحاک !!!

در صف می‌ایستند و امضاء می‌کنند ، در صف می‌ایستند و ....

تا نوبت به کاوه می‌رسد ،
او امضا‌ نمی‌کند،
طومار را پاره‌می‌کند ،
و فریاد‌ می‌زند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمی‌ترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشت‌زده می‌کند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن می‌پوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز می‌شود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
 در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:

«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»

سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه #اندیشه
#جشن #مهرگان خجسته باد

┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌💚🤍♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─

https://t.center/javidtarikhiran
به مناسبت #جشن_مهرگان داستان ضحاک رو باهم مرور کنیم
به روایت #فردوسی،
۱۶ مهر روز کشته شدن ضحاک است


ضحاک عرب است ولی بر ایران ‌زمین سلطه‌دارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس فردوسی .
شیطان در هیأت یک آشپز به‌ استخدام دربار در‌می‌آید و برای نخستین‌بار به ضحاک گوشت می‌خوراند .
طعم پرندگان بریان به ‌مذاق ضحاک خوش ‌می‌آید و تصمیم به تشویق آشپز جدید می‌گیرد .
ضحاک ، آشپز را به‌حضور ‌می‌طلبد و از او تمجید می‌کند و به‌او می‌گوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلب‌می‌کند ، آشپز که همان شیطان است می‌گوید بوسه بر شانه‌های شاه بهترین پاداش برای من است .
شاه از این تملق خوشش ‌می‌آید و اجازه بوسه می‌دهد !
روز بعد شانه‌های شاه زخم‌ می‌شود و پس از مدتی ‌زخم‌ها باز می‌شوند و دو مار سیاه از زخم‌ها بیرون‌می‌آیند ، مارها تمایل‌دارند از گوش‌های ضحاک به‌داخل روند و مغز سر او را بخورند !
شیطان اینبار به هیأت حکیم ظاهر‌ می‌شود و می‌گوید تنها ‌‌راه بقای شاه این ‌است که هر‌ روز دو‌ جوان را قربانی‌کند و مغز سر آنان را به‌ مارها بدهد تا سیر شوند و اشتهایی برای خوردن مغز شاه نداشته‌باشند !
هر‌ روز دو پسر جوان ایرانی به قید قرعه دستگیر ‌می‌شوند و به آشپزخانه دربار آورده‌ می‌شوند ، ظاهرا عدالت برقرار است و به‌کسی ظلم‌نمی‌شود .
ولی روزانه مغز سر دو‌ جوان ، غذای مارها می شود ، باشد که مغز شاه سالم ‌بماند .
قیمت مغز شاه سالانه بیش از هفتصد‌ مغز جوان است!
هیچکس جرأت مقاومت ندارد و ایرانیان کماکان دچار این گفتمان هستند که :
بگذار همسایه فریاد بزند ، چرا من ؟؟
و خشنودی هر خانواده ایرانی این‌است که امروز نوبت جوان آن‌ها نشده‌است
به اصطلاح از ستون ‌به ‌ستون فرج است!

«ارمایل» و «گرمایل» که اداره‌کننده آشپزخانه دربار هستند تصمیم‌ به‌ اقدام می‌گیرند ،
البته نه اقدامی رادیکال بلکه اقدامی میان‌دارانه

آن‌ها فکر می‌کنند که اگر هر روز یک ‌جوان را قربانی‌کنند و مغز سر آن ‌جوان را با مغز سر یک‌ گوسفند مخلوط ‌کنند ، مارها تغییر طعم مغز را متوجه نمی‌شوند و با ‌این‌حساب آن‌ها می‌توانند در طول یک سال ، سیصد و شصت و پنج جوان را نجات‌دهند!

نکته #جالب #حکایت اینجاست که مارها «مغز» می‌خواهند ، مغز !
نه قلب ، نه جگر ، نه ران ، نه دست ، فقط مغز!

هرکس که مغز ندارد خوش‌بگذراند ، مارها فقط مغز طلب‌می‌کنند .

اقدام میان دارانه دو آشپز جواب ‌می‌دهد ! مارها طعم مغز مخلوط را تشخیص‌ نمی‌دهند و هر روز از دو ‌جوان که به آشپزخانه سلطنتی سپرده‌ می‌شوند یکی آزاد می‌شود !
ارمایل و گرمایل خشنودند که در‌سال ۳۶۵ نفر را نجات داده‌اند ،
در این کارشان نیمه پر لیوان را می‌بینند

ارمایل و گرمایل هر روز یک جوان را آزاد‌ می‌کنند و به‌او می‌گویند سر ‌به‌ بیابان بگذارد و در شهرها آفتابی‌ نشود که اگر معلوم ‌شود او از آشپزخانه حکومتی گریخته ، هم او خوراک مارها می‌شود و هم سر ارمایل و گرمایل...

« #کاوه_آهنگر » آهنگر بود
و سه‌ جوانش خوراک مارهای حکومتی شده‌بودند ،
کاوه رادیکال بود ، اگر ارمایل و گرمایل هم سه‌جوان داده بودند شاید رادیکال شده بودند .

#ضحاک_مار‌‌دوش تصمیم‌ می‌گیرد
از رعایا نامه‌ای بگیرد مبنی ‌بر این‌که سلطانی دادگر است !!!

رعایا اطاعت ‌می‌کنند و به‌ صف می‌ایستند تا طوماری را امضا‌کنند به‌نفع دادگری #ضحاک !!!

در صف می‌ایستند و امضاء می‌کنند ، در صف می‌ایستند و ....

تا نوبت به کاوه می‌رسد ،
او امضا‌ نمی‌کند،
طومار را پاره‌می‌کند ،
و فریاد‌ می‌زند که تو دادگری ؟؟؟!!!
تو بیدادگری...
کاوه نمی‌ترسد!
فریاد کاوه ، ضحاک و درباریان را وحشت‌زده می‌کند
و این فریاد دلیرانه شمارش معکوس سقوط ضحاک است.
کاوه آهنگر پیشبند چرمی که هنگام کار بر تن می‌پوشید را بر سر نیزه میکند
و این پرچم نماد قیامش میشود،
#درفش_کاویانی.
با پیوستن جوانان آزاد شده از مسلخ ضحاک به کاوه آهنگر ،
قیام علیه ضحاک آغاز می‌شود...
و سرانجام ضحاک بدست #فریدون اسیر میشود
 در شاهنامه آمده است که هنگامی که فریدون می خواهد ضحاک را بکشد،
سروش(پیک آسمانی) پدیدار می شود
و با گفتن رازی در گوش فریدون،
از او می خواست که دست از کشتن ضحاک بکشد:

«همان گه بیامد خجسته سروش به چربی یکی راز گفتش به گوش؛
که این بسته را تا دماوند کوه، ببر همچنین تازیان بی گروه
مبر جز کسی را که نگزیردت. به هنگام سختی به بر گیردت.
بیاورد ضحاک را چون نوند. به کوه دماوند کردش ببند.»

سروش می گوید که زمان کشته شدن ضحاک فرار نرسیده است و سرنوشت او در این زمان نیست.
فریدون نیز ضحاک را به کوه دماوند می برد و در آنجا به بند می کشد.
تا وقتی که زمان آن فرار رسد و به دست گرشاسب کشته شود
#داستان #شاهنامه #اندیشه
#جشن #مهرگان خجسته باد┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌

https://t.center/javidtarikhiran
شیران«گارد شاهنشاهی»
تمدن #فرهنگ آرامش آسایش زیبایی آزادی زیبایی از جمله چیزهایی بود که شورش ۵۷ از #ملت_ایران گرفت! #جاوید_شاه #پهلوی_برگرد
همانا"فر"هنگ" ایرانیان زمین چیزی جز این نیست که؛👇

"فر"👈"شکوه جلال" (پادشاهی)
"هنگ"👈 مردم
و در چنین زمانی که #ضحاک_زمان همانا یک حکومت دروغ بر مردم حاکم است تنها راه  رهایی و رمز پیروزی #برانداختنش بدون شک اینست که هم با هم "جم" شویم و از "هنگی" در بیام و به #فر برسیم و او را فریاد بزنیم  و اگر این بار گول بخورم و به آن نرسیم بی شک حال و احوال"ایرانی"هر روز وخیم تر و ایران برای همیشه نابود خاهد شد چیزی که در این چهل اندی سال از این حکومت #غیر_فرهنگی(جمهوری) بر سر کار هست شاهد آن بودیم؛
و
"فرهنگ ایران"همیشه بر پایه ی راستی ست .

کسی کو شود زیر نخل بلند ،
همان سایه زو باز دارد گزند .

با اینکه جهان هستی در دو رُستی ست ( قطب مثبت و قطب منفی ) اما"فر"هنگ"ایرانی راستی را بر می‌گزیند تا"داد"بر قرار گردد .
رُست مثبت یا + دا ، که میتوان گفت تمام انسان‌هایی که در مقابل راستی( آ ) سر تعظیم فرود آورده اند .
بنام خداوند جان و #خرد ....
کزین برتر اندیشه بر نگذرد

خداوند نام (اعلیحضرت شاهنشاه رضا شاه دوم) و خداوند جای ( جایگاه ،"تخت شاهنشاهی ایران" که مبدل به منبر شده ) .... خداوند روزی ده رهنمای!

توانم مگر پایه ای ساختن ...
بر شاخ آن سرو سایه فکن ..

کزین نامور نامه "شهریار" ...
بمانم به"گیتی" یکی یادگار .

#فرآهنگان_ایران با بهره گیری از "دانش فرهنگ" ایران را بر شاخ آن سرو (نماد راستی ) بنا نهادند که هرگز از میان نمی‌رود.
همچنین منفی - ، دروغ یا  د . دالی که پشتش به راستی ست ( داد ) ، تمام انسانهای خائنی که دروغ هستند . طبیعتشان منفی ست و نامیراست.!
و براساس همین #فرهنگ است که 'فر"دو"سی' در #شاهنامه میفرمایید که
یکی آرزو کرد موزه فروش
اگر #شاه(رضا شاه دوم)دارد به من بنده گوش

بخاهم همی از خدا جان #شاه
که"جاوید" باد این سزاوار گاه

به گیتی مر آن مرز را فرهیست
که در سایه #فر_شاهنشهی ست

نیابد زبان جز بدین نکته"راه"
که همواره"جاوید و پاینده" #شاه
#جاوید_شاه
🎉#جشن_مهرگان، سالروز خروش کاوه آهنگر و پیروزی فریدون شاه بر ضحاک تازی و برافراشته شدن درفش کاویانی در سرتاسر #ایران_بزرگ فرخنده باد

ضحاک تازی هزار سال بر ایران اهورایی مان فرمانروایی کرد و ستم بسیار نمود. هر شب مغز دو جوان را تهی میکرد تا خوراک مارانش شود. (استعاره از مغز شویی جوانان) اما روزی کاوه که یک آهنگر بود، بخاطر کشته شدن هجده پسرش بدست ضحاک، بر او خروشید و دادخواهی کرد و همان چرم آهنگری اش را به نماد دادخواهی بلند کرد. مردم کوچه و بازار نیز با او همراه شدند و به نزد #فریدون شاه که پنهانی در کوه برای خود ارتشی تدارک دیده بود رفتند.

قیامها با پیروزی فریدون بر ضحاک و به بند شدن #ضحاک در کوه دماوند پایان یافت و آن روز که در آغاز #مهر ماه بود، جشن مهرگان برپا کردند و فریدون شاه تاجگذاری کرده و جشن #مهرگان را پایه گذاری نمود. چرم آهنگری کاوه نیز از آن پس #درفش_کاویانی خوانده شد و هر شاهی که در ایران به تخت مینشست بر آن زر و گوهر می افزود و در همه جنگها به نماد پیروزی آنرا با خود میبردند، تا جنگ #قادسیه که این درفش گرانبها بدست اعراب تازی افتاد و تکه تکه شد.‌‌..
#کاوه_آهنگر
🔸 نسلی که شاه‌راه را می‌شناسد

نصب تصویر #شاهنشاه_آریامهر توسط دانش آموزان دختر در یکی از مدارس ایران
🔴دانش آموزانی خردگرا ، فرتور شاهنشاه #آریامهر که هماره روان شان شاد باد را بر فراز کلاس درس برنشاندند ، تا نشان دهند که این رستاخیزی نوین و #ایرانی نسل شیک پاسارگادی است که به جبر تاریخ #ضحاک را در کوه دماوند به بند خواهند کشید و با #ایرانگرایی میهن رابازپس خواهند گرفت و در سایه شهریاری نیک آئین ، فردای میهن را آباد و شکوفا خواهند کرد .
این کنش میبایست در سرتاسر ایران و بوسیله دانش آموزان انجام پذیرد .

دهه هشتادیا بسیار آینده نگر تر از دانشجویان هستند که یا بازیچه دست اصلاح‌طلبان یا چپول ها قرار گرفته اند
#جاویدشاه_رمز_پیروزی
#بگو_برگرد_شاه


#جنبش_ملی_ایران

https://t.center/javidtarikhiran