#تمامیت_ارضی ، اولویت نخست ایران گرایان، خار چشم
تجزیه طلبان و جهان وطنان!
#میرمهرداد_میرسنجری
از هنگامه استیلای سلوکیان و پس از تازش تازیان و از پس حمله مغول و تیموریان و از پس حمله محمود هوتکی و... تبلور حفاظت از تمامیت ارضی در سپهر سیاسی
#ایران_زمین هیچ گاه از حرکت باز نایستاده است.
در دوران معاصر نیز پس از انقلاب بزرگ مشروطه و در پی آن تولد
#قانون_اساسی_مشروطه ۱۹۰۶ م، دغدغه حفاظت از تمامیت ارضی ایران، بر تارک آن و در اصل سوم قانون اساسی مشروطه تجلی یافته است که میگوید:
"حدود مملكت ايران و ايالات و ولايات و بلوكات آن تغيير پذیر نیست."
تمامیت ارضی، Territorial Integrity،اصلی است در حقوق بینالملل که به دولتهای مستقل این حق را میدهد تا از مرزها و اراضی کشورشان در برابر یک دولت دیگر یا جدایی طلبان داخلی دفاع و صیانت کنند. این اصل در بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد بیان شده و به عنوان حقوق بینالملل عرفی نیز شناخته میشود.
البته فراموش نباید کرد که دغدغه تمامیت ارضی برای نخبگان وطن خواه جامعه ایران به تصویر ذهنی سیاه پیشینه تکه تکه شدن جغرافیای
#ایرانشهری باز میگردد، از اشغال دو سوم کردستانات در جنگ نابرابر چالدران ۱۵۱۴ م تا جدایی شمال باختر، شمال خاور، خاور و جنوب خاور ایران در ۳۰۰سال پس از آن.
غالب این
تجزیهها در یک بازه بسیار کوتاه ۸۰ ساله فقدان قانون مداری ملی صورت گرفت، رویهای که پس از انقلاب مشروطه، با رشد
#ملی_گرایی ایرانی متوقف شد و نه تنها واگذاری و حاتم بخشی تمامیت ارضی ایران انجام نشد، حتی به استیفای حقوق ملی و بازگشت سرزمینهای اشغال شده ایران هم انجامید.
تجزیه ایران از ۱۸۱۳ تا ۱۹۰۳م:
۱- گلستان ۱۸۱۳ م،
۲- اشغال بحرین ۱۸۲۰ م،
۳- ترکمانچای ۱۸۲۸ م.
۴- اشغال آشوراده ۱۸۳۷م،
۵-جداسازی هرات و افغانستان با پیمان ۱۸۵۷م،
۶-
تجزیه بلوچستان ۱۸۷۱م،
۷- پیمان آخال ۱۸۸۱م،
۸- واگذاری فیروزه ۱۸۹۳،
۹- اشغال بوموسا، تنبها، آریایی، زرکوه، ارزنه ۱۹۰۳م.
پس از ۱۹۰۶م:
۱-لغو پیمان ۱۹۰۷م،
۲-لغو پیمان ۱۹۱۹م،
۳-بازگشت آشوراده ۱۹۲۱م،
۴-بازگشت هنگام ۱۹۲۸م،
5-بازگشت قطور و بارژگه ۱۹۳۲م،
6-بازگشت باسعیدو ۱۹۳۲م،
7-بازگشت ۱۲۰km2 از اشغال شوروی ۱۹۵۴م،
8-بازگشت سیری ۱۹۶۲م،
9-بازگشت سه جزیره ۱۹۷۱م،
10-تملک اروندرود ۱۹۷۵م،
11-نهایی نکردن کاسپین ۲۰۱۸م توسط مجلس،
در این شرایط، مافیای چپ و گلوبالیسم جهان وطن، برای ایران
تجزیه شده کنونی با مساحتی دست کم یک چهارم باقیمانده حوزه تاریخی
#ایرانشهر ی هم خواب
تجزیه دوباره میبیند! و مفاهیمی انتزاعی چون شعارهای دموکراسی و حقوق بشر را در اولویت و تمامیت ارضی را مسالهای فرعی و کم اهمیت جا میزند!
در حالی که تئوریزه کردن
تجزیه طلبی با بهانههایی چون
#حقوق_بشر ، دموکراسی، زبان مادری و
#فدرالیسم ویژه ایران است،
#تجزیه_طلبی در دیگر کشورها عملی غیر قانونی و مجرمانه است!
در اصل دوم قانون اساسی فرانسه آمده:
“ فرانسه يک جمهوری غيرقابل تجزيه، غيرمذهبی، دموکراتیک و اجتماعی است."!
حق تعیین سرنوشت از زمان تدوین میثاقهای حقوق بشر در ۱۹۶۶ م. به عنوان حق مردم برای تعیین نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که در چارچوب آن زندگی میکنند تعریف شد و نه حق
تجزیه طلبی!
قطعنامههای ۱۵۴۴ مورخه ۱۹۶۰ و ۲۶۲۵ مورخ ١٩٧٠ م. مصوب مجمع عمومی ملل متحد هم در همین رابطه صادر شد.
پاراگراف ۶ قطعنامه ۱۵۱۴ سازمان ملل هم میگوید: "حق تعیین سرنوشت نمیتواند طوری تفسیر شود که به تمامیت ارضی یک کشور آسیب رساند".
در واقع در حقوق بین الملل این اجماع وجود دارد که حق تعیین سرنوشت مطلقاً برابر با
تجزیه طلبی نیست و اساساً چیزی به نام حق بر جدایی در این ساختار وجود ندارد.
تاریخ کهن ایران اثبات میکند که
#دولت_ملت_ایران در درازنای هزاران سال تاریخ پیوسته خود، در خلا شکل نگرفته که بشود با نسخههای تجویزی چپهای از ایران بیخبر از چند کشور چند صد ساله، آن را بیش از این تکه تکه کرد…
*مقاله کامل در نشریه خواندنی، شماره ۱۲۶، آذر و دی ۱۴۰۲، صفحه ۱۳-۱۰
@mashrootehsaltanati