#الف
🏷 نقطهی قرمز!
🖊 شورای سردبیری:
مجموعهی علائم قابلروئیت نشان از وجود یکنیت پنهانی استراتژیک در خلیجفارس و اجرای تجدیدنظرشدهی طرحی قدیمی میدهند. احتمالدارد تاخیر در عملیات انتقامی اسرائیل، کنفرانس بیمقدمه و بیسابقهی اعراب و اروپائیان و اعلامیهی غیرمنتظرهاش با مفاد رادیکال و تازه دربارهی جزایر سهگانهی ایرانی در تنگهی هرمز و تهدید معمول بستن تنگهی هرمز از سوی منابع مشکوک داخلی، اجزای طرح اشغال نظامی جزایر توسط ترکیبی از کشورهای دور از دسترس ایران، بهبهانهی جلوگیری از بستهشدن تنگه و حفظ امنیت عبور نفت باشد.
چنین اقدامی ایران را از نظر واکنش دچار وضعیت آچمز خواهدکرد: حمله به پایگاههای آمریکا در قطر، کویت، بحرین، عربستان، امارات و عمان بهمعنی بهمیانکشیدن جبههای از این کشورها به رویارویی با ایران خواهدبود؛ بهویژه امارات را از زیر ضربهی ایران خارجخواهدکرد؛ چون امارات هم در اعتراض به اشغال جزایر با ایران همراهی تاکتیکی خواهدکرد.
نتایج درازمدت اینطرح نیز قطعیکردن روند تعیینتکلیف جزایر در سازوکاری خارج از ارادهی ایران و مطابق میل دشمنانش خواهدبود، هرچند آمریکا و انگلیس بهعنوان مجریان روکار این طرح اعلامخواهندکرد به مسئلهی مالکیت این جزایر داخلنمیشوند و اشغال موقت و بهمنظور تضمین سلامت عبور نفت است. اخیرا منابعی سخن از طرح اشغال جزیرهی خارک کردهاند که آشکار است یک طرح فریب برای ارائهی اطلاعات غلط است.
اجرای طرح یادشده خارج از حوزهی رقابتهای درونی و احزاب آمریکا و امری بیشتر پنتاگونی (منافع و برنامههای کلان ایالاتمتحد) است و بهترین زمان اجرای آن بلافاصله پساز انتخابات آمریکا است.
روندهایی فرعی میتواند زمینهساز اجرای کمدردسر چنین طرحهای اشغالگرانهای باشد. بهوضوح از نقش پیشگیرانهی سازمانملل در چنینمواردی کاسته شدهاست و در معاملهکدهی شورایامنیت چین و روسیه توسط دو مسئله تایوان و اوکراین قابلکنترل شدهاند. امتناع آشکار ایالاتمتحد از ورود به مذاکره با ایران (که در شرایط تبلیغات انتخاباتی کار مثبتی نیست) نیز باید با همین پیشفرض ارزیابی شود.
اگر چنین باشد درهای دیپلماسی که تنها راه مقابله با چنین وضعیتی است پیشاپیش بهروی کشور بسته شدهاست. از دوسفر اخیر وزیرخارجه ایننتیجه قابلدرک است که ایران حرف و هدف مشترکی با هیچیک از کشورهایی که ازشان بازدید شد، حتی با سوریه، ندارد.
تکافتادگی دیپلماتیک نتایج وخیمی برای ایران خواهدداشت. سوابق تاریخی از دقیقا یکقرنپیش (مجمع بینالملل پساز جنگجهانی اول) نشانمیدهد تکافتادگی دیپلماتیک ایران را معمولا به موقعیت وخیم دچارمیکند. در جنگ عراق این موقعیت پساز صدور قطعنامهی 598 آنقدر وخیم شد که جز کشور خریدنی و ارزانقیمت بورکینافاسو هیچکشوری حاضر به ملاقات سیاسی و صدور اعلامیهی مشترک با ایران نبود.
آخرین فرصت استفاده از موقعیت تجدیدنظر در سیاستهای منتهی به تکافتادگی دیپلماتیک کنونی دوران ظهور ناگهانی داعش در عراق و سوریه و امکان معاملهی ماندگار با جبههی ایالاتمتحد (هنگام کمک به آن) بود که غرور کاذبِ در مشتداشتن افسارها در عراق و سوریه و توهم میدانداری و خائنبودن دیپلماتها موقعیت ایران را برای تغییر فرمان سیاستخارجی از بین برد. امید به اینکه بتوان این روند را بدون دریافت یکضربه و بهدنبالآن یک جام زهر معکوسکرد حداقل در چشمانداز پیشروی ما نیست.
شرط عقل در وضعیت جنگی یا بلافاصله-پیشاجنگی آمادهشدن برای بدبینانهترین موقعیت ممکن است. در چنینموقعیتی امکان تجدیدنظر علنی بدون هزینهی سنگین در سیاستهای شکستخورده وجودندارد و امکان موفقیت تغییر سو و جهت با معاملات پنهانی نیز کم است؛ اما بهشرط پذیرش از سوی طرفمقابل تنها راه عاقلانه گریز از موقعیت بدخیم است. مثال تاریخی آن جنگ ویتنام است. ویتنامیها در سال 1965 به آمریکا پیشنهاد شروع مذاکره دادند، اما غرور آمریکاییها و توهم دستبرتر باعث بیاعتنایی آنها و ادامه جنگ شد. در سال 1972 که حاضر به مذاکره شدند شکست نظامی خود را آشکارکردند و دربرابر چشم جهان در پاریس به مذاکره علنی و قبول اشتباه و شکست در جنگ دچارشدند؛ اما سهسال پیش از آن خودشان مخفیانه تقاضای مذاکره کرده و آن را انجامدادهبودند. شاید ما درحال رفتن به چنیننقطهای و رسیدن به نوعی عمل قهرمانانه برای اجتناب از جنگ ایم. گریز بهموقع از خویش و رسیدن به ایننقطه عطف شجاعتی فراتر از شجاعت به جنگ فرستادن جوانان میخواهد!
🆔@jameeno