با دستهام که این روزها پای صندلی را میجوید
با پاهام که در سر جاده هی قیقاج میشود
با بابام در خلسهای که پشت شبستان بایزید بوی رفتگان بسطام را گرفته
چه کنم؟
از / به تاریکیِ نانوشته تا ننوش دارویِ در بدری
به / تا ریزریزِ گربههایِ شبانه در تاریکی
تا / از گریههای مستانه به داور خانه پی کردن - اتانول گندم طعم گسی دارد -
هی................... چه کنم؟
بر سر در این خرابه شاشیدم به تمنای وصال تو که اما چه شود؟
سر بر در آستانهای کشیده خوردم به سراسر نامردی کردن (مصدری که بوی مردسالاری میدهد) تو!
در سر برداشتن از بستر تنها
برای شبی خواباندن گوش بر در گوشی که
کی زنگ میخورد منقطع در درد بودن ...............هی چه کنم؟
بی زمانِ رسیدن
نیمه راه چیدن افتاده بودیم به دست کرمهایی که
یا ذوالجلال والاکرام
زبان بی رساترین آمیزشی در خود زادنش میشد سقط
و بسم القاسم الجبارین
رستن دودمان خسته را جان میداد از بی خودی میانِ اینهمه عقیم گفتنِ فریاد که
اللله اکبر !
بد تراز درد بودن را .............هی چه کنم؟
که نوزادهای بیقواره
با ۲ پای اضافه
۲۲ پای اضافه
در کولاک میریزد بر سرِ گربههایِ شبانه بهانه!
نو نَوارتر از روزهای شادی
دهههای گریه
هزارههای پر کدخدا
پر دزد
پر پیچ و خم جاده گرگ!
زا عاملِ مرگ قبیله ای بی ناخدا دریا زده
که گورزادن ارثیۀ سی و سه سالگی بود بر پلههای المپ سیزیف!
تف به بدتر از درد بودن را .............................هی چه کنم؟
ما در کنار سنگهامان
خاک ریختیم بر دلهامان
تنگ در آغوشِ تنها به ننگ آونگ بودیم
در آمدنِ رفت از افتادن پرهیز کن!
ما وُ در با پاشنههای بلند و تور های سفید برای شکار موبیدیک بههرجا زدیم بیگدار
بی سینمای فرانسه
بی خیال
کظم غیظ کن!
و مادران بیلباس و عشوه
عروسهای پرورشگاهی را میشود از دست دومیهای شوش خرید
تا این قوم سرگردان سری بچرخانند آفتاب را
به طعنه که
بکن!!
این امت تَکَـثُر میخواهد!
هی خواهر! تف به بدتر از درد بودن را
تو بگو حالا چه کنم!؟
#سید_محمد_علوی_راد۱۸بهمنماه۱۳۹۱
@jamaat_e_taatil