⚠️رفاه حیوانات، ایدهای خطرناک
⚠️(بخش اول)
⁉️ چرا فکر می کنیم که کشتن
#حیوانات به خودی خود به لحاظ اخلاقی اشتباه نیست؟ چرا فکر می کنیم که مرگ، آسیبی به
حیوانات نمی زند؟
🔹 تا قبل از قرن 19
حیوانات اغلب به عنوان یک شیء محسوب می شدند. نحوه استفاده ما و شیوه نگهداری از آنها به هیچ وجه از نظر اخلاق و قانون یک مسئله به حساب نمی آمد. مردم در آن دوره تعهداتی در خصوص
حیوانات داشتند، تعهداتی نظیر این که نباید به گاو همسایه آسیب رساند، اما این تعهدات در واقع مربوط به همسایه به عنوان صاحب گاو بود نه خود گاو.
اینکه می گوییم ما
حیوانات را همانند اشیاء در نظر می گرفتیم به این معنی نیست که معتقد بودیم آنها را نسبت به محرکات خارجی هیچ نوع احساسی ندارند یا به لحاظ ذهنی دارای هیچ نوع آگاهی نبودند و دچار درد و رنج و اضطراب نمی شدند. اما با این همه معتقد بودیم که می توان این واقعیت ها را نادیده گرفت زیرا
حیوانات در درجه ای پایین تر از ما هستند. ما معتقد بودیم که ما می توانیم فکر کنیم، اما آنها چنین توانایی ندارند. فکر می کردیم که ما می توانیم از نمادها برای ارتباط با یکدیگر استفاده کنیم ولی آنها نمی توانند.
🔹در قرن 19 یک تغییر پارادایمی (الگویی) رخ داد و نظریه دفاع از حقوق
حیوانات به وجود آمد. در یک بازه زمانی نسبتا کوتاه به موازات تغییرات بزرگ در نحوه تفکر، نگاه به
حیوانات به مثابه یک شیء کنار گذاشته شد و این ایده که
حیوانات دارای ارزش اخلاقی هستند، جای آن را گرفت. حقوقدان و فیلسوف برجسته موثر در این تغییر پارادایمی جرمی بنتام بود، کسی که در سال 1789 استدلال می کرد که اگرچه یک اسب یا سگ بالغ بیش از کودک انسان قادر به رفتار معقول و ایجاد ارتباط هستند اما «سوال این نیست که آیا آنها قادر به تفکر هستند یا نه؟ و یا آیا آنها قادر به صحبت کردن هستند یا نه؟، بلکه مسئله این است که آیا آنها درد می کشند یا نه؟»
بنتام مدعی بود که
حیوانات به لحاظ شناختی با انسان ها فرق دارند، یعنی ذهن آنها با ذهن ما تفاوت دارد، اما این به آن معنا نیست که رنج کشیدن شان به لحاظ اخلاقی مهم نیست. او معتقد بود همانطور که نمی توانیم به لحاظ اخلاقی رنج بردگان را به دلیل رنگ پوستشان نادیده بگیریم به همین نحو هم نمی توانیم به
حیوانات به خاطر گونه شان آسیب وارد کنیم.
اما بنتام به همان شدت و حدتی که از براندازی سنت برده داری حمایت می کرد، از توقف استفاده از
حیوانات به عنوان منابع مورد استفاده انسان حمایت نمی کرد. او معتقد بود تا زمانی که ما از
حیوانات به خوبی نگهداری می کنیم، استفاده از
حیوانات و کشتن آنها برای مقاصد انسانی به لحاظ اخلاقی هیچ اشکالی ندارد. به عقیده بنتام،
حیوانات در زمان حال زندگی می کنند و نسبت به آنچه که در نتیجه مرگ از دست می دهند آگاهی ندارند. اگر ما آنها را بکشیم و بخوریم، «ما برای آنها بهترین هستیم، آنها هیچ وقت بدترین نیستند. هیچکدام از آنها آن پیش بینی های دراز مدتی که ما از سختی های آینده داریم را ندارند.» بنتام معتقد بود تا زمانی که ما
حیوانات را به شیوه ایی نسبتا بدون درد بکشیم، واقعا به آنها لطف می کنیم. «اگر
حیوانات به دست ما کشته نشوند بالاخره می میرند، در نسبت با مرگی که در طبیعت انتظار آنها را می کشد، ما آنها را سریعتر و با درد کمتری می کشیم... ما باید برای حیات آنها بدترین باشیم و آنها هیچ وقت برای مردن بدترین نیستند» به عبارت دیگر برای گاو فرقی نمی کند که ما او را بکشیم و بخوریم. آنچه برای او اهمیت دارد این است که ما چطور از او نگهداری می کنیم و چگونه او را می کشیم. تنها مسئله ای که برای او مطرح است این است که دچار درد و رنج نشود.
و این دقیقا همان چیزی است که اغلب ما امروزه به آن اعتقاد داریم. مسئله اصلی کشتن
حیوانات نیست بلکه مسئله درد و رنج نکشیدن آنهاست. اگر ما برای
حیوانات شرایطی را فراهم کنیم که یک زندگی به لحاظ عقلی خوشایند و یگ مرگ نسبتا بدون دردی داشته باشند، هیچ کار اشتباهی انجام نداده ایم. جالب توجه است که دیدگاه بنتام توسط پیتر سینگر تایید شده است. سینگر نظر خود را در مقالاتی در کتاب «آزادی
حیوانات» در سال 1975 آورده که مبتنی بر نظریات بنتام است. سینگر ادعا می کند که «فقدان نوعی پیوستگی فکری» در
حیوانات درک این مسئله را دشوار می کند که چرا کشتن یک حیوان «با ایجاد یک حیوان جدید که به همان اندازه زندگی خوشایندی خواهد داشت جبران نمی شود.»
🚫به نظر ما این نگاه غلط است.
#رفاه_حیوانات #حقوق_حیوانات@IranVEG