در بخشی از گزارش «سخنی دربارهی ستاد توانافزایی سمنهای شهر تهران در دوران اصلاحطلبان» نوشته بودم:
«اما پیش از ادامه دادن روایت، دو موضوع مهم را بیفزایم. نخستینِ آنها که به نظرم بسیار مهم است و
گمان میکردم یادداشتی مجزا دربارهاش نوشته باشم اما چیزی نیافتم و جای شگفتی است که دیگران هم دربارهاش چیزی ننوشتهاند نمایشِ تبلیغاتیای بود که دوستان اصلاحطلب برای افزودن بر رأی خود با جذبِ آرای کوچک و رقیبانِ خُرد و نیز بیاثر کردنِ آنان انجام دادند. این که میگویم «نمایش تبلیغاتی»، آنهم از نوع زشت و وقیحانه و بیاخلاقی، را جلوتر خواهید دید.
آنان فراخوان دادند هر که نامزد انتخابات شورای شهر تهران است خودش را معرفی کند تا در فهرست مشترک، پس از اولویتبندیِ شاخصها، از آنها استفاده کنیم. شاخصها را هم به خوبی درآوردند و نامنویسی را شروع کردند. چند صد تن به آنان پیوستند. با آنها گفتوگو کردند و فهرست را غربال کردند... تا اینجای کار عملی حرفهای و درست بود اما نمایش آنجا تکمیل شد که هیچ کدام از این افراد که جزو احزاب اصلاحطلبیِ سهمخواه در انتخابات نبودند به فهرست نهایی راه نیافتند!
جدا از آن که در فهرست اصلاحطلبان میتوانستیم کسانی را ببینیم که آشکارا صلاحیتشان نسبت به برخی از این چند صد تن کمتر بوده منطق و رعایتِ اصول کار حکم میکرد که چند تنی از این افراد به فهرست یادشده راه یابند، اما حتا یک تن از اینان هم راه نیافت...»
اما اکنون که در حال مرتب ساختن مطالبم در زمینهی
پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی بودم دو مطلب را در این باره یافتم که به پیوست میگذارم، یکی یاداشتم است با عنوان «آقای خاتمی، جامعهی مدنی فراموش نشود» در تاریخ ٢٧ اردیبهشتماه ١٣٩۶ و دیگری متن نامهی رسمی پویش است باز به
جناب خاتمی، یک هفته بعد از آن.
چون دوست گرامی،
علیرضا خامسیان، هموندِ پویشِ ما بود به یاریِ او این متنها را به دستِ جناب خاتمی رساندیم، امید که تأثیر نیکویی گذاشته باشد...
متن دو نوشتار پیوست است، اینها را به کتاب بالا خواهم افزود.
@IranianLook