انجمن آنتےتئیستهای ایرانتراژدی یا طعنورزی؟ کوزهگر در رباعیات
#خیاماگر شما خدا بودید، دنیا را چگونه میآفریدید؟
با طرح این پرسش، پیشفرض گرفتهایم که
#خدا آفریننده دنیاست
برای اینکه بفهمیم آفریننده دنیا بودن یعنی چه، باید به واژه
#آفریننده توجه کنیم. فهم ما از واژه
#آفرینش و
#آفریننده برگرفته از تجارب و اعمال انسانی ماست. در نتیجه وقتی میگوییم خداوند جهان را آفریده است، عملی شبیه به آنچه که یک معمار، بنا، نقاش، نجار یا آهنگر انجام میدهد به ذهن متبادر میشود. تصویری که از یک معمار، بنا، نقاش، نجار یا آهنگر در ذهن داریم، تصویر انسانی است که در حال آفریدن چیزی است.
وقتی از عبارت
#آفرینش برای خدا بهره میبریم، تصویری مشابه در ذهن ما نقش میبندد. انگار خدا انسانی است که چیزی را میآفریند. اگر کسی از ما دربارهی جزییات این تصویر بپرسد، احتمالا خواهیم گفت خدا خیلی قدرتمندتر و داناتر از انسان است. ولی هیچ میزانی از قدرت و دانش نمیتواند چنین تصویری را معنادار سازد. چراکه این تصویر، نه تصویر خدا، که تصویر یک انسان است
در این تصویر، با تخیل خود، خدا را به ابرانسانی در آسمانها تبدیل کردهایم. مادامی که ما از واژه
#آفرینش بهره ببریم، چارهای نیست مگر اینکه خداوند همچون یکی از آفرینندگانی که در دنیای خود میشناسیم در نظر بگیریم، مثلا شبیه به یک نجار یا نقاش. در آنچه که ما معمولا آفرینش مینامیم، شخصی در دنیا وجود دارد که از آنچه در دنیا هست چیز دیگری میسازد. ولی وقتی میگوییم خدا آفریننده دنیاست و در عینحال از تصویر معمار یا نجار بهره میبریم، گویی کل جهان را میز یا ساختمانی در نظر گرفتهایم که کسی آن را ساخته است.
مشکل دیگر این تصویر این است که جهان را همچون یک
#ابژه در نظر میگیرد. سخن گفتن از
#ابژه در برابر
#سوژه معنادار است
ما انسانها که سوژهایم و به همراه هر ابژهای که با آن مواجهیم در جهان واقع شدهایم. برای اینکه بتوان از سوژه و ابژه سخن گفت، باید جهانی وجود داشته باشد،
در عدم چیزی به اسم ابژه و سوژه وجود ندارد
در این تصویری که خدا همچون یک معمار، هستی را آفریده، خدا را همچون انسانی در نظر گرفتهایم که در جهان زندگی میکند و سپس ساختمانی را میآفریند. نتیجه این تصویر این خواهد بود که جهانی وجود دارد و خداوند از آنچه که وجود داشته جهان فعلی را آفریده است. مادامی که بخواهیم خداوند را سوژه و هستی را ابژهای در نظر بگیریم که آفریده شده، چارهای نیست مگر اینکه بپذیریم جهان مادی وجود داشته ولی به شکل دیگری بوده و خداوند آن (یا بخشی از آن) را به شکل دیگری درآورده است
واژه
#آفرینش همچون دیگر واژگان زبان ما برگرفته از اعمال و تجارب انسانی ماست. از این رو وقتی از خود بپرسیم، اگر من جای خدا بودم، دنیا را چگونه میآفریدم، تصویری که از خدا داریم، تصویری انسانیست
خیام در این رباعی دقیقا همین پرسش را میپرسد
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمی
کازاده بکام دل رسیدی آسان
میتوان این رباعی را به عنوان یک
#تراژدی خواند. در این شکل بدون بررسی چند و چون این تصویر، خدایی انسانوار در آسمان در نظر میگیریم که جهان را آفریده، همچون
#کوزهگری که کوزه را آفریده است.
جهانی که این کوزهگر آفریده، جهانی پر از درد و رنج برای ما جانداران است. از آنجا که
#کوزهگر، انسانوار است، در اخلاقیات هم با ما اشتراک دارد ولی همچون دانش و قدرتش، بهره بسیار زیادی از آن برده است. در نتیجه، همانطور که کوزهگر خیلی داناتر و تواناتر از ماست، باید خیلی اخلاقیتر هم باشد. حساسیت اخلاقی بسیار زیاد او باید مانع از آفرینش جهانی شود که در آن ما انسانها و دیگر حیوانات متحمل درد و رنج شویم
#ادامهداردᴊσɪη υѕ ☞
@iranian_antitheists