انجمن آنتیتئیستهای ایران
✫ نگاهی به اندیشههای
#فریدریشنیچه در نقد دین (۱۲)
★
#نهلیسم چیست؟ (۲)
از این منظر میتوان گفت که
#نهلیسم برای
#نیچه یک نظریه فلسفی نیست، بلکه رویدادی تاریخی است.
#نهلیسم در وهله نخست به معنی بیارزش شدن عالیترین ارزشهاست.
#نهلیسم یعنی کاستی سازگاری آدمی با جهان خویشتن، چیزی که با بیداری و آگاهی آدمی ارتباط دارد. زیرا آگاهی، تفکیک کننده است و آدمی را از جهان پیرامون جدا میسازد و بداهت جهان را از او میگیرد. بداهت جهان برای آدمی، منشاء تاییدها و ارزشگذاریها بوده است.
به باور
#نیچه در تاریخ مغربزمین از زمان
#افلاطون تا مسیحیت که
#نیچه آن را تداوم
#افلاطونیسم یا افلاطونیسمبرایمردم مینامد، ارزشگذاریها با کمک اختراع
#ایدهآسمان یا
#خدایمسیحی انجام گرفته است. جهان، ارزش خود را از آنجا به دست آورده که تصویری از
ایده یا آفرینشالهی قلمداد شده است. آدمی آموخته که خود را به خاطر
ایده یا خدا دوست داشته باشد، نه به خاطر خودش.
#نیچه معتقد است که این راه میانبر از طریق خدا یا
ایده، اختراعی نبوغآسا توسط آدمی بوده است؛ چرا که بدون این اختراع آدمی نمیتوانست جهان را تحمل کند. ولی سرانجام آگاهی آدمی متوجه این شگرد و خودفریبی میشود و پندار و توهمبودن آنرا تشخیص میدهد. برای آدمی روشن میشود که ارزشهای دینی در خود امور و پدیدهها نیستند، بلکه نیروی انگارش آدمی آنها را در امور و پدیدهها نهاده است. آدمی شروع میکند این ارزشها را دوباره از امور و پدیدهها بیرون کشیدن؛ و زمانی قادر به انجام این کار میشود که با رشد دانشهای طبیعی، توانسته در علم تکیهگاه تازهای بیابد. با این همه، پرده ارزشی که آدمی بر سر اشیاء کشیده بود دیگر پاره شده است و واقعیت جهان به گونهای عریان در برابر آدمی است. این واقعیتی که آدمی خود را در آن بازمییابد، مطلق و تام است، ولی آدمی دیگر در آن ارزشی نمییابد
تاریخ
#نهلیسم اما زمانی آغاز نمیشود که این پوچی و بیمعنایی برای آدمی آشکار میگردد، بلکه در نخستین تخالف بنیادین با هستی.
به دیگر سخن، در هنگامیکه هستی برای آگاهی زیر سؤال میرود و زندگی خود را به عنوان چیزی کشف میکند که درخود کافی نیست و آنقدر ناتوان است که نمیتواند از هستی بلاواسطه برای خود تاییدی بگیرد. بنابراین
#نهلیسم در همان راه میانبر خدا و
ایده کمین کرده است و هنگامی آغاز میشود که زندگی گرانیگاه خود را از دست میدهد و در پی نهادی تاییدکننده میگردد، در پی ارزشی والا که نه بر بیواسطگی زندگی، بلکه بر خدا و
ایده مبتنی است. براین پایه میتوان اختراعخدا را بیان ناتوانی زندگی و بدینسان نخستین فصل تاریخ نهلیسم دانست
اما آیا هنگامیکه ارزشی به نام خدا از جهان رخت برمیبندد، لحظهی رهایی آدمی فرارسیده است؟ آیا زندگی بدین وسیله دلیری، نیرو و شادی خود را بازیافته است؟ آیا زندگی پس از آن نیرومند و شکوفا میشود؟ به راستی چه روی میدهد هنگامی که خدا میمیرد؟
#ادامهداردJoin Us ☞
@iranian_antitheists