ڪانال مدافعان حـرم

#نرگس
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@iran_iranПродвигать
15,57 тыс.
подписчиков
79,2 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
نرگس را در خانه‌اش با گلوله کشتند!

🔹شهیده #نرگس_قصابان گرچه از همان روزهای اول ورود به دهه چهارم عمرش، به لحاظ فکری، با انقلابیون آن سال‌ها همراه شده بود. واقعه ۲۹ آبان ۱۳۵۷ در مشهد مقدس و حرم مطهر امام رضا (ع) خیلی از معادلات را به هم زده بود. وقتی عُمال رژیم شاهنشاهی با حمله مسلحانه خود، دست به بی‌حرمتی و جسارت در حرم رضوی زده بودند، خشم مردم دیدنی بود. حادثه حرم امام هشتم (ع)، احساسات مردم را جریحه‌دار کرده بود تا جایی که امام و مراجع تقلید، هفتمین روز این واقعه را عزای عمومی اعلام کردند.
🔹همسر شهید نرگس قصابان روایت‌های جالبی دارد؛ وی می‌گوید: " مشغول کار بودم که ساعت یازده و نیم آن روز، دخترم با گریه به من تلفن زد که آقاجان به خانه بیا! هراسان به خانه رفتم و دیدم همسرم تیر خورده است. بعد به بیمارستان رفتم و دیدم بی‌هوش در اتاق عمل است. به دکتر گفتم: آقای دکتر اگر خوب می‌شود او را به تهران ببریم. دکتر با ناراحتی به من گفت: آقا، همسر شما نهایت تا فردا صبح مهمان ماست! ساعت حدود ده و نیم فردای آن روز، من با یک زن دیگر، او را در غسالخانه شستیم و ساعت ۱۲ خودم او را دفن کردم."
🔹همسر وی در ادامه بیان می‌کند: " پاسبان‌ها هیچ‌کس را راه نمی‌دادند. دخترم از دیوار پشت امامزاده آمد که برای آخرین بار مادرش را ببیند که مأموران نگذاشتند و او را دنبال کردند و آن هم فرار کرد و به خانه رفت."
#معرفی_شهید
#شهید_انقلاب



🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🍃دخترک کنار باغچه نشسته بود و قصه می‌گفت #نرگس ها چشم شده بودند و او را به دقت می‌نگریستند، گنجشکک روی زمین نشسته بود تماما گوش شده بود و تک تک حرف های #دخترک را به ذهن می‌سپرد. سرو سایه انداخته بود روی سرش که آفتاب کمتر او را بیازارد.

🍃صدای دخترک بلند نبود اما به گوش #آسمان رسید که از #انتظارش گفت، از اینکه شاید پدر راه خانه را گم کرده و سرگردان است، قرار است برگردد منتها از #کربلا تا اینجا راه زیاد است، گم شده... کاش راه را پیدا کند که کاسه #صبرش لبریز از انتظار شده.

🍃آسمان شنید و بغض کرد، دلش باریدن گرفت، نرگس #اشک ریخت و شکست و دخترک همچنان از انتظار سخن میگفت از بابا #مهدی.

🍃قلم نیز بغض کرد، از حسرت #نهال* و انتظاری که پایان نداشت از روح آسمانی که جسمش در زمین سکنی گزید بهر تسلای دل همسر و فرزندانش و آه حسرت کشید از حرفی که روی کاغذ میرفت و حق مطلب را ادا نمی‌کرد.

🍃رزم‌آورانی که میروند و مشق جنگ میکنند، با #لبیکی ره آسمان می‌پیمایند و زمینینان را نظاره گرند اینها قصه ایست به تأسی از واقعیت قصه هر بار تکرار میشود اما #تکراری نه!♡

🍃انتظار دختری برای پدر، آرمانی که به #شهادت ختم می‌شود، عقیده ای که #سوریه را خط مقدم انقلاب و #ایران بداند، هرگز تکراری نمیشود بلکه هربار دل من و تو را تکان میدهد.

🍃دل را صیقل دهیم تا آیینه #عشق شود و منعکس‌کننده نور حق تا نشانی خانه یار را گم نکند و بلد راه شود بلد راه عاشقی، راهی که پایان ندارد. مسیری که منتهی به #نور است و مهدی و امثال آن روشنایی همین مسیر را گرفتند که در نور خلاصه شدند

#شهادتت_مبارک

*نهال: اسم دختر شهید♡

نویسنده : #مهدیه_نادعلی

🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_قاضی_خانی

📅تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴‌
🥀مزار شهید : زیبا شهر قرچک، گلزار شهدای بی بی زبیده
🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
🍃دخترک کنار باغچه نشسته بود و قصه می‌گفت #نرگس ها چشم شده بودند و او را به دقت می‌نگریستند، گنجشکک روی زمین نشسته بود تماما گوش شده بود و تک تک حرف های #دخترک را به ذهن می‌سپرد. سرو سایه انداخته بود روی سرش که آفتاب کمتر او را بیازارد🌴

🍃صدای دخترک بلند نبود اما به گوش #آسمان رسید که از انتظارش گفت، از اینکه شاید پدر راه خانه را گم کرده و سرگردان است، قرار است برگردد منتها از #کربلا تا اینجا راه زیاد است، گم شده... کاش راه را پیدا کند که کاسه #صبرش لبریز از انتظار شده😔

🍃آسمان شنید و بغض کرد، دلش باریدن گرفت، نرگس #اشک ریخت و شکست و دخترک همچنان از #انتظار سخن میگفت از بابا #مهدی.

🍃قلم نیز بغض کرد، از حسرت #نهال* و انتظاری که پایان نداشت از روح آسمانی که جسمش در زمین سکنی گزید بهر تسلای دل همسر و فرزندانش و آه حسرت کشید از حرفی که روی کاغذ میرفت و حق مطلب را ادا نمی‌کرد😓

🍃رزم‌آورانی که میروند و مشق جنگ میکنند، با #لبیکی ره آسمان می‌پیمایند و زمینینان را نظاره گرند اینها قصه ایست به تأسی از واقعیت قصه هر بار تکرار میشود اما #تکراری نه!♡

🍃انتظار دختری برای پدر، آرمانی که به #شهادت ختم می‌شود، عقیده ای که #سوریه را خط مقدم انقلاب و #ایران بداند، هرگز تکراری نمیشود بلکه هربار دل من و تو را تکان میدهد.

🍃دل را صیقل دهیم تا آیینه عشق شود و منعکس‌کننده نور حق تا نشانی خانه یار را گم نکند و بلد راه شود بلد راه عاشقی، راهی که پایان ندارد. مسیری که منتهی به #نور است و مهدی و امثال آن روشنایی همین مسیر را گرفتند که در نور خلاصه شدند

#تولدتت_مبارک

*نهال: اسم دختر شهید♡

نویسنده : #مهدیه_نادعلی

🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید #مهدی_قاضی_خانی

📅تاریخ تولد : ۲۸ آبان ۱۳۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴‌
🥀مزار شهید : زیبا شهر قرچک، گلزار شهدای بی بی زبیده
🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه

#گرافیست_الشهدا

▪️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
❁﷽❁

قـــــرار سینه های #بیقرار ما نمی آیـی؟

گل #نرگس امید حضرت زهرا نمی آیی؟

شمردم روزها را تا #محرم در هوای تـــو

#عزای جد مظلومت رسید آیا نمی آیی؟

حی علی الصلاه

#نماز اول وقت

🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
‍ ‍ بسم الله الرحمن الرحیم

🔸ذلیل بودن به از وقیح بودن!

کمی قبل هوای یکی از #رفقای_شهیدم را کرده بودم. هر چه به عکس هایشُ عکس هایمان نگاه کردم دلم آرام نشد. خاطراتمان را مرور کردمُ قرآنی خواندم. نه، افاقه ای نکرد! دنبال چاره ای بودم برای این #پریشان_حالی.
به #مادر_شهید زنگ زدم. گفتم شاید شنیدن صدای #ام_شهید و دعای ایشان، #دل_مضطرم را #آرام کند. گوشی را که جواب داد کلی چاق سلامتی کردیم. #مادر_شهید گلایه ای هم داشت که از وقتی پسرم شهید شده خیلی کم زنگ میزنیُ اصلا سری به ما نمی‌زنی. انتظار شنیدن این کلام سنگین را نداشتم. گفتم حاج خانم اجازه بدین حضوری خدمت برسمُ بگم غلط کردم.
مادر شهید که از این حرف من خنده اش گرفته بود، برای من خوشحال کننده بود.
دم غروب چند شاخه #گل_نرگس خریدمُ راهی منزل شهید شدم.
نمی دانم با دیدن من یاد شهیدشان افتاده بودند یا اینکه خوشحالیشان از حضور میهمان و پیچیدن #بوی_نرگس در حوالی خانه شان بود.
نشستیم، کلی گفت و گو کردیم. آلبوم کودکی شهید را آوردن. با ذوق زیاد ورق می زدمُ نگاهشان می‌کردم.
از سر شب گذشته بود. داشتم آماده می‌شدم تا رفع زحمت کنم. وقتی داشتم خداحافظی می‌کردم مادر شهید پرسید؛ آقا رامین، پسرم گفته بود #نرگس دوست دارم؟ حس عجیبی داشتم. با کمی بعض گفتم نه مادر جان دیدم فصل فصلِ نرگسِ و چون متهم بودم به #بی_معرفتی گفتم چندشاخه گل بچینم براتون.
سید خانم باز خندیدنُ گفتن چقدر جای فلانی خالیه!
کاش بودُ باز برایم گل می‌خرید.
کاش بودُ #کنایه ها و #طعنه ها را در کنار این گل خریدن ها می‌دید.
متحیر بودم!
همه اش می‌گفتم کاش گل نمی‌خریدم.
کاش نمی‌آمدم.
جسارت کردم و سوال کردم منظورتان از طعنه و کنایه چیه مادرجان؟
اشتباهی از من سر زده؟
ایشان #اشک می‌ریخت
انگار تمام وجودم را آتش زده بودند. همینطور که با پشت دست و گوشه #چادر شان اشک هایش را پاک می‌کرد گفت: دلم از بعضی ها 《پُرِ》 .
گفتم چرا حاج خانم. چیزی شده مگه؟ فرمودن هنوزم که هنوزه به گوشمان میرسه که فلانی با وقاحت تمام میگه اینا #مدافعان_اسد هستنُ کلی به دلار بهشون پول دادن تا برن بجنگن.!!
یکی نیست بهشون بگه آخه #بی_انصافا این لحظه ای که پسرم نیست تا برام #گل بخره رو با چند دلار میتونم عوضش کنم.

یادم نیست چی شد!
اما بی اختیار در رو بستمُ رفتم.
آخه طاقت دیدنِ #دل_شکسته_مادر_شهید رو نداشتم.

#شهادتم_آرزوست
#شهدا
#مدافعان_حرم
#گل_نرگس
#عماد

🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇
🌐 @Iran_Iran
دختر است دیگر . . .
گاهی هوای پدر را میکند . . .
مآنوس با عکس پدر

دردانه شهید مدافع وطن
استواردوم #امین_مرادی
#نرگس_خانوم

#شهدا_حادثه_تله_انفجاری_کهیری

🌹کانال مدافعان حرم🌹
@Iran_Iran