ڪانال مدافعان حـرم

#شـهید
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@iran_iranПродвигать
15,56 тыс.
подписчиков
79,1 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
#نخبه علمی بود
به قدری باهوش بود که
در۱۳سالگی به راحتی
انگلیسی حرف می‌زد
درجبهه آموزش زبان مۍ‌داد
والفجر۸ #شیمیایی شد
و در۱۷سالگی به #شهادت رسید
#شـهید محمود تاج‌ الدین

🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بی تو این دیده کجا،
میل به دیدن دارد؟

قصه ی عشق
مگر بی تو شنیدن دارد..؟


#شـهید_مدافع_حرم #احمد_رضایی
#تیپ_زرهی_۲۱_امام_رضا_ع


◻️تاریخ ولادت : ۱۳۶۵/۰۱/۰۱
◻️محل ولادت: روستای اوندر_کاشمر
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۴
◻️محل شهادت: حلب_سوریه
◻️عملیات : آزاد سازی نبل و الزهرا

#وصیٺ_نامہ

امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک می‌گویند و گروهی کثیر به بهانه‌های مختلف نه تنها لبیک نمی‌گویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع می‌گیرند

و امام را مردی عادی می‌دانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد


#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات


🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
بچه‌ی مشهد ...
فرزند دوم خانواده بود ،
متولد شهریور ٦۳
شوخ و مهربان و ...
در نانوایی پدرش کار می‌کرد

دوستانش می‌گفتند:
حدود چند ماه تلاش کرده بود
تا مسئولان لشکر فاطمیون
قبول کنند و اعزامش کنند ...

همان روزهای اول ،
او را مسئول تک تیراندازها کردند

شهید صدرزاده (دوستش) می‌گفت:
خیلی برای بچه هایش کار می‌کرد ،
مثل مـادر بود برایشان ،
صبح تا شب خدمت می‌کرد به بچه‌ها

فروردین ۹۳ اعزام شد به سوریه (حلب)
و ۲۲ روز بعد هم ...

داوطلب شدند ساختمان۳ را که
سقوط کرده بود، پاکسازی و آزاد کنند

حسن و مصطفی (شهید صدرزاده)
و ٦ نیروی داوطلب ... شدند ۸ نفر ...

حسن گفت : ۸ نفریم ،
اسم عملیات هم باشد امام‌رضا (؏)

همه با فریاد یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا (؏)
ریختند داخل ساختمان و
پاکسازی را شروع کردند

دشمن با زبان عربی می‌پرسید
شما که هستید؟

حسن فریاد می‌زد :
نحن شیعه علی بن‌ابیطالب (؏)
نحن ابناء فاطمه‌الزهراء (س)

خیلی شجاعانه جنگید و ...
وقتی رفت تا نارنجکها را بیندازد
سمتِ دشمن ، تیر خورد ...

فردایش هم در بیمارستان پر کشید ...

#شـهید_مدافع_حرم
#حسن_قاسمی_دانا

🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بچه‌ی مشهد ...
فرزند دوم خانواده بود ،
متولد شهریور ٦۳
شوخ و مهربان و ...
در نانوایی پدرش کار می‌کرد

دوستانش می‌گفتند:
حدود چند ماه تلاش کرده بود
تا مسئولان لشکر فاطمیون
قبول کنند و اعزامش کنند ...

همان روزهای اول ،
او را مسئول تک تیراندازها کردند

شهید صدرزاده (دوستش) می‌گفت:
خیلی برای بچه هایش کار می‌کرد ،
مثل مـادر بود برایشان ،
صبح تا شب خدمت می‌کرد به بچه‌ها

فروردین ۹۳ اعزام شد به سوریه (حلب)
و ۲۲ روز بعد هم ...

داوطلب شدند ساختمان۳ را که
سقوط کرده بود، پاکسازی و آزاد کنند

حسن و مصطفی (شهید صدرزاده)
و ٦ نیروی داوطلب ... شدند ۸ نفر ...

حسن گفت : ۸ نفریم ،
اسم عملیات هم باشد امام‌رضا (؏)

همه با فریاد یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا (؏)
ریختند داخل ساختمان و
پاکسازی را شروع کردند

دشمن با زبان عربی می‌پرسید
شما که هستید؟

حسن فریاد می‌زد :
نحن شیعه علی بن‌ابیطالب (؏)
نحن ابناء فاطمه‌الزهراء (س)

خیلی شجاعانه جنگید و ...
وقتی رفت تا نارنجکها را بیندازد
سمتِ دشمن ، تیر خورد ...

فردایش هم در بیمارستان پر کشید ...

#شـهید_مدافع_حرم
#حسن_قاسمی_دانا



🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
بی تو این دیده کجا،
میل به دیدن دارد؟

قصه ی عشق
مگر بی تو شنیدن دارد..؟


#شـهید_مدافع_حرم #احمد_رضایی
#تیپ_زرهی_۲۱_امام_رضا_ع


◻️تاریخ ولادت : ۱۳۶۵/۰۱/۰۱
◻️محل ولادت: روستای اوندر_کاشمر
◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۴
◻️محل شهادت: حلب_سوریه
◻️عملیات : آزاد سازی نبل و الزهرا

#وصیٺ_نامہ

امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک می‌گویند و گروهی کثیر به بهانه‌های مختلف نه تنها لبیک نمی‌گویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع می‌گیرند

و امام را مردی عادی می‌دانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد


#شهدا_را_یاد_کنید_با_ذکر_صلوات


🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
#فرازے_از_وصیت_نامہ

امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک می‌گویند و گروهی کثیر به بهانه‌های مختلف نه تنها لبیک نمی‌گویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع می‌گیرند

و امام را مردی عادی می‌دانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد


#شـهید #احمد_رضایی🌷
#سالروز_شهادت


🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
بچه‌ی مشهد ...
فرزند دوم خانواده بود ،
متولد شهریور ٦۳
شوخ و مهربان و ...
در نانوایی پدرش کار می‌کرد

دوستانش می‌گفتند:
حدود چند ماه تلاش کرده بود
تا مسئولان لشکر فاطمیون
قبول کنند و اعزامش کنند ...

همان روزهای اول ،
او را مسئول تک تیراندازها کردند

شهید صدرزاده (دوستش) می‌گفت:
خیلی برای بچه هایش کار می‌کرد ،
مثل مـادر بود برایشان ،
صبح تا شب خدمت می‌کرد به بچه‌ها

فروردین ۹۳ اعزام شد به سوریه (حلب)
و ۲۲ روز بعد هم ...

داوطلب شدند ساختمان۳ را که
سقوط کرده بود، پاکسازی و آزاد کنند

حسن و مصطفی (شهید صدرزاده)
و ٦ نیروی داوطلب ... شدند ۸ نفر ...

حسن گفت : ۸ نفریم ،
اسم عملیات هم باشد امام‌رضا (؏)

همه با فریاد یاعلی‌بن‌موسی‌الرضا (؏)
ریختند داخل ساختمان و
پاکسازی را شروع کردند

دشمن با زبان عربی می‌پرسید
شما که هستید؟

حسن فریاد می‌زد :
نحن شیعه علی بن‌ابیطالب (؏)
نحن ابناء فاطمه‌الزهراء (س)

خیلی شجاعانه جنگید و ...
وقتی رفت تا نارنجکها را بیندازد
سمتِ دشمن ، تیر خورد ...

فردایش هم در بیمارستان پر کشید ...

اولین #شـهید_مدافع_حرم شهر مشهد
#حسن_قاسمی_دانا


🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
‌خــون،
شهیدان را زِ آب، اولےتر است..
این #گنه، از صد #ثواب اولےتر است..

و این همان سِرے است
ڪه #سید_مرتضے_آوینے گفت:
خون، حرمِ سِرِّ سیدالـ‌شهداست...

#شـ‌هید #محمود_ڪاوه


🌑 http://telegram.me/Iran_Iran
#شـ‌هید #عباس_کریمی🌷

" شهادت برای من یک فیض بزرگی‌است
من لیاقت یک شهید را ندارم و امیدوارم آنها که قبل و بعد از من به درجه شهادت نائل آمده‌اند من را در آن دنیا شفاعت نمایند . . . "

#مردان_بی_ادعا
#شهدا


🌕 @Iran_Iran
💠بـِسم ِ ربـِّـــ الشـ‌ُّهـداءِ و الصِّدیقیـن💠

🍁کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد!مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی!

🍁گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم.

🍁عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی...

🍁کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود.

🍁خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.

🍁خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم.

🍁اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.

🍁دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد.

🖋 #زندگینامہ_شـ‌هدا
🖋 #شـ‌هید #ابوالفضل_ضرغام
🖋 #سفر_بہ_مشـ‌هد_و_توبہ

🌹ڪانال مدافعان حـرم🌹
@Iran_Iran
سلام شـ‌هید

قرار بود
عصای دست پدر باشی؛
حالا که پس از ۳۴سال بازگشتی،
کمی بلندتر از عصای دست او شده‌ای..

📸اولین دیدارخانواده #شـ‌هید #خلیل_تاروردی
پس از۳۴سال

🌹ڪانال مدافعان حرم🌹👇
🌐 @Iran_Iran
❇️هزار قصہ نوشتیم
بر صحیفہ‌ی دل

❇️هنوز عشق تو
عنوان سرمقالہ‌ی ماست

#شـ‌هید #حسن_رجایی_فر

🌴 #ته_خسته_تنه_بلاره

🌹ڪانال مدافعان حـرم🌹
@Iran_Iran
Forwarded from شهید
💠بـِسم ِ ربـِّـــ الشـ‌ُّهـداءِ و الصِّدیقیـن💠

🍁کاباره را رها کرد. عصر بود که آمد خانه. بی مقدمه گفت: پاشین! پاشین وسایلتون رو جمع کنید می خوایم بریم مشهد!مادر با تعجب پرسید: مشهد! جدی می گی!

🍁گفت: آره بابا، بلیط گرفتم. دو ساعت دیگه باید حرکت کنیم. باور کردنی نبود. دو ساعت بعد داخل اتوبوس بودیم. در راه مشهد. مادر خیلی خوشحال بود. خیلی شاهرخ را دعا کرد چند سالی بود که مشهد نرفته بودیم.

🍁عصرهمان روز از مسافرخانه حرکت کردم به سوی حرم. شاهرخ زودتر از من رفته بود. می خواستم وارد صحن اسماعیل طلائی شوم. یکدفعه دیدم کنار درب ورودی...

🍁کنار درب ورودی شاهرخ روی زمین نشسته . رو به سمت گنبد. آهسته رفتم و پشت سرش نشستم. شانه هایش مرتب تکان می خورد. حال خوشی پیدا کرده بود.

🍁خیره شده بود به گنبد و داشت با آقا حرف می زد. مرتب می گفت: خدا، من بد کردم. من غلط کردم، اما می خوام توبه کنم.

🍁خدایا منو ببخش! یا امام رضا(ع) به دادم برس. من عمرم رو تباه کردم.

🍁اشک از چشمان من هم جاری شد. شاهرخ یک ساعتی به همین حالت بود. توی حال خودش بود و با آقا حرف می زد.

🍁دو روز بعد برگشتیم تهران، شاهرخ در مشهد واقعاً توبه کرد. همه خلافکاری های گذشته را رها کرد.

🖋 #زندگینامہ_شـ‌هدا
🖋 #شـ‌هید #ابوالفضل_ضرغام
🖋 #سفر_بہ_مشـ‌هد_و_توبہ

🌹ڪانال مدافعان حـرم🌹
@Iran_Iran
#سلام_شـ‌هید

از یاد نبردیم شـ‌هادٺتـ را..
اما با چہ روئے یادٺـ ڪنیم؛
وقٺے عجولانہ ٺن بہ برجامے دادیم،
کہ حاصلش چوبـ حراج بر دسٺـ‌آوردهایٺـ بود...

#شـ‌هید_دڪٺر #مجید_شهریاری

@Iran_Iran