ڪانال مدافعان حـرم

#بابی_انت_و_امی
Канал
Логотип телеграм канала ڪانال مدافعان حـرم
@iran_iranПродвигать
15,5 тыс.
подписчиков
79,2 тыс.
фото
58,6 тыс.
видео
104 тыс.
ссылок
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است ما بر آنیم که این رمز جهانی بشود... ارسال اخبار و انتقاد و پیشنهاد @shahid_313 @diyareasheghi ❤️آرشیو کانال های شهدا و مدافعان حرم 👉 @lranlran
ڪانال مدافعان حـرم
تصویری از آخرین لحظات زندگی سردار رشید اسلام شهید #مرتضی_عطایی «ابو علی» روز عرفه سال نود وپنج دو ساعت مانده به شهادتش 🌕 @Iran_Iran
🔴دلنوشته دختر گرامى شهيد مدافع حرم #مرتضى_عطايى (ابوعلى)؛

📝بسم الله الرحمن الرحیم

پدرم را #بزرگترین_مرد_زندگی_ام می‌دانستم. او #تکیه_گاه خانواده و ستون خانه‌مان بود.
تا او بود غمی را در زندگی حس نمی‌کردم. او شجاع بود و با غیرت. تا آوازه مدافعان حرم به گوشش رسید خود را مشتاقانه به گردان #عاشقان_حضرت_زینب (س) رساند. حدود دو سال با پشتکار #مدافع_حرم عمه جان بود.
مدتی که در منطقه بود، چشم می‌کشیدم تا او دوباره بازگردد و زندگی ما رنگ شیرینی و با معنا بودن به خود بگیرد. هر بار که مجروح برمی‌گشت خوشحال می‌شدم، چرا که می‌دانستم به این زودی‌ها از پیشمان نمی‌رود.
موج‌های انفجار و #شهادت دوستان عزیزش جلوی چشمان او، روحیه‌اش را ضعیف کرده بود. از آن #پدر_شوخ_طبع و پرانرژی‌ام چیزی باقی نمانده بود. او سعی داشت خود را جلوی‌مان خوب جلوه دهد ولی من می‌دانستم که هیچگاه پدرم با خلق و خوی قبل از #جنگ، باز نمی‌گردد.
من، علی و مادرم او را همان‌طور هم قبول داشتیم و حضور او را در خانه می‌طلبیدیم، ولی او دیگر مرد ماندن نبود و دلش را در #سوریه جا گذاشته بود. امروز و فردا می‌کرد تا دوباره بازگردد.
انگار #تعهدی نانوشته با خود و خدای خود داشت که امنیت مسلمانان آنجا را وظیفه خود می‌دانست.
یک روز به او گفتم مگر ما را دوست نداری که به سوریه می‌روی؟
او به من گفت: شما را خیلی دوست دارم ولی حضرت زینب از شما بیشتر دوست دارم. در آن لحظه بود که فهمیدم هنگامی که #عاشورا می‌خواند و جمله (#بابی_انت_و_امی) را بر زبانش جاری می‌کند، از ته دل این جمله و معنایش را به جان خریده است.
#پدر که نبود #مادرم سعی می‌کرد مرد خانه باشد و کارها را به تنهایی انجام می‌داد.
#من و #علی با #نبود_پدر سر می‌کردیم و سعی می‌کردیم طوری وانمود کنیم که در زندگی‌مان کمبودی احساس نمی‌کنیم.
#سال_تحویل را سه‌تایی سپری می‌کرديم و #سفره_هفت_سین مان را پهن می‌گذاشتیم تا پدر از منطقه بازگردد. آن موقع بود که سال نویمان تحویل می‌شد، آری همان موقعی که جسما او را در کنار خود داشتیم.
حالا #سه-سالی می‌شود که فکر می‌کنم سال‌های نو تحویل نمی‌شوند، یعنی این سال‌ها با نبود پدرم ما را تحویل نمی‌گیرند.



🌕 @Iran_Iran