🌟گذشته چراغ راه اینده است🌟
محتوای کانال ما مروری کامل بر تاریخ ایران همیشه جاوید است 📚
تاریخی بدون تحریف و سانسور 📚
پست های نایاب و دست نویس 📕
از باستان تا معاصر ♐♒♋♊♍
همراه با کلیپ های نایاب 🔣
آنچه اینروزها میبینید دندان تیز کردن خیلیها برای حضور در #مجلس_موسسان آینده است.
آنچه جای نگرانی است؛ نحوه رسیدن به این مجلس پر قدرت و چگونگی ترکیب آن است.
یعنی چه کسانی با چه رزومهای حق دارند یا حق ندارند عضو مجلس موسسان پس از جمهوری اسلامی شوند؟
نگران ویشیل بازی های اپوزیسیون تریبون دار نیستم؛ مردم عادی به اینها میخندند.
نگران شارلاتان بازی های اصلاحطلبان شناخته شده هم نیستم؛ اینها مثل افراد کنونی حاضر در قدرت، هر حرفشان بر علیهشان تمام میشود.
نگران اشخاص ناشناخته با ظاهری موجه اما پول مسلک باشیم که دستمان را توی حنا نگذارند.
وزن سیاسی و اجتماعی کنونی ملی گرایان و ایرانخواهان و میهنپرستان چقدر است؟ وزن به کنار، تریبونشان کجاست؟
پ.ن۱: هوشیار باشید؛ هیچگاه شاهنشاه رضاپهلویِ خردمند را کنار این ویشیلها قرار ندهید و با ایشان مقایسه نکنید؛ شان شاهنشاه را پایین میآورید! بگذارید شاهنشاه کار شطرنجبازی سیاسی اش را انجام دهد، شما میهن پرستان هم کار تئوریک و جهاد تبیین[😉] تان را در دفاع از #اساس_ایران انجام دهید.
تجزیه را فراموش کنید؛ ملت یکپارچه اند در برابر یک زائده؛ کل ایران عزادار مهسای کُرد است. کل ایران برای نیکای لُر دارد میجنگد. کل ایران منتقم کشتههای بلوچ شده است. تجزیه که هیچ، امروز یه ایران برای سرنگونی "غاصبان جان و مال و میهن" متحد است.
این لازم است اما کافی نیست!
خروش سراسری ایرانیان از مهسا تا نیکا، نمایشی شکوهمند از درهمتنیدگی فرهنگی و اجتماعی است که به همه یادآوری نمود ما با هر تبار و فرهنگ و زبانی ریشه در یک خاک داریم؛ اما این کافی نیست و هنوز نقاط ضعفی دارد.
ملت ایران اتحاد فرهنگی و اجتماعی را به نمایش گذاشت و حالا نوبت نمایش اتحاد سیاسی است تا به یک #رستاخیز_ملی در راستای ملتبودگی تبدیل شود.
رستاخیز ملی به جهانیان میگوید ما علاوه بر نخواستن جمهوری اسلامی، چه میخواهیم.
رستاخیز ملی میگوید آلترناتیو چیست و رهبر کیست.
رستاخیز ملی ذیل #گفتمان_ملی است و توانایی اقناع نیروهای نظامی و امنیتی به ضرورت عبور از فتنه۵۷ را دارد.
رستاخیز ملی ذیل #ساختار_شهروندی است و توانایی همراه کردن قشر خاکستری جامعه(که هنوز به این خروش ملی نپیوسته) را دارد.
نیروهای نظامی و امنیتی تحت تاثیر قشر خاکستری جامعه، میگویند هدف چیست تا از چاه جمهوری اسلامی به چاه وحشت دیگری نیفتند(دستکم وضع بدتر از این نشود).
اما قشر خاکستری جامعه میداند چه میخواهد ولی محافظه کار است و بیجهت ریسک نمیکند؛ منتظر است تا شعارها رنگ و بوی ملی و ایرانخواهی بخود بگیرد. خدا رو شکر کلمه دموکراسی نتوانست جامعه ایران را برای گذار از ج.ا راضی کند. [دموکراسی تنها یک شیوهی انتخابی از نمایندگان است، نه بستری که امر سیاسی در آن شکل بگیرد.] عموم مردم ایران میفهمند و اهل ریسک نیستند و دنبال گذشته پرشکوه، صاحب کارنامه و تجربه شده ای هستند.
برای جلوگیری از خشونت و خسارت و کشتار به حضور میلیونی و اعتصابات سراسری نیاز است؛ پیشنیاز این دو، #همبستگی_ملی است.
برای شکلگیری همبستگی ملی به رهبر نیاز است؛ رهبر را باید مردم در خیابان فریاد بزنند و نه اینکه هرکس خودش ادعای رهبری کند.
برای رهبریِ رستاخیز ملی، تنها یک #آلترناتیو روی میز واقعیت ایران موجود است. این مهم مستلزم آن است تا لجاجت و یکدندگی را کنار بگذاریم و تنها آلترناتیو را فریاد بزنیم. البته بر روی میز رویاها و آرزوها و سلایق شخصی بیشمار آلترناتیو عجیب و غریب یافت میشود که بستر آن در ایران وجود ندارد.
گفتمان قانع سازی رستاخیز ملی برای قشر خاکستری جامعه و نیروهای نظامی و امنیتی این است:
✅فرهنگ ملی، روح ماست و زبان ملی، پیوند دهندهی این روح به جسم ما که میهن ایران نام دارد. برای نگهبانی از این فرهنگ و زبان و میهن به یک #نهاد_ملی نیاز داریم که پیوندی #تاریخی_تمدنی با ما داشته باشد و آن #نهاد_پادشاهی است.
فردای رستاخیز ملی، آغاز روند آزادی است؛ آزادی در کنار حق میآید و حق با #قانون و قانون با ارادهی آزاد و آگاه یک ملت.
رمز سرزنده بودن ما در خودآگاهی ملی است؛ در آگاهی از تاریخ و #هویت_ملی مان که با #مشروطه تجلی یافت.
نهادپادشاهی و نظم مشروطیت یک نظم سیاسی است که بستر آن میراث تاریخی است؛ تنها نظم سیاسی موجود بر روی میز واقعیت ایران. فراموش نکنیم؛ "حق رای" را ایران در دوران مشروطه و زمانی که کشور پادشاهی بود بدست آورد.
اصطلاح بی فرهنگی، اول بار برای توصیف رفتارهای طبقه نوظهور متوسط شهری در آلمان سده ۱۹ بوار برده شد. و انگلیسیها آن را از نویسندگان آلمانی اخذ کردند. آنها دریافتند به واسطه اقتصاد مدرن و زوال فئودالیسم و صنعتیسازی یک طبقه مرفه بیریشه، لذتپرست و عاری از تربیت شکل گرفته است که تنها به پول بیشتر، لذت و غرایزش فکر میکند. در نتیجه ایشان این قشر مرفه تازه به دوران رسیده را در قیاس با اشراف #بی_فرهنگی نامیدند.
واژه اشراف خود بسیار گویاست؛ اشراف از جمع ریشه شرف به معنی دارندگان شرف در برابر عوام بی بنیاد میآید.
در انگلستان قرن ۱۹ منتقدان و اندیشمندان دریافتند جز با آموزش همگانی در قالب نهادهای آموزشی و پرورشی نمیتوان این بیفرهنگی را کنترل کرده و در این صورت این جماعت بنده لذت، همه چیز را به باد خواهند داد. از این رو آموزش همگانی اجباری مبتنی بر فرهنگ اشرافی، این تازه به دوران رسیدگان نه چندان متمدن بورژوا را وارد قائلهی تمدن کرد...
یکی از مشکلات ایران عصر پهلوی سرعت بسیار زیاد تحولات بود. برای نمونه کشوری که تا سال ۱۳۰۰ بین ۸ تا ۱۰ میلیون جمعیت داشت، در سال ۵۷ نزدیک به ۳۵ میلیون جمعیت رسید. ایران در سده ۲۰ ام شروع به توسعه کرد. و نمیتوانست مراحل توسعه را گام به گام بردارد. در نتیجه سرعت تحولات بیش از حد بالا بود. اگر حاکمیت میخواست آهسته تر گام بردارد، به عنوان کشوری در خاورمیانه در سده ۲۰ ام و همجوار با شوروی امکان پذیر نبود؛ چرا که به شدت آسیب پذیر و بی دفاع میماند (مثل افغانستان امروزی که هنوز در این شرایط است یا ایران قاجاری).
متاسفانه تنگناها خیلی زیاد بودند؛ برخورد شاهنشاه اریامهر در سال ۴۲ بهانهای شد دست روحانیت مرتجع و پس از آن، از منظر نقد حاکمیت، دادن فضای باز سیاسی سال ۵۵ را تنها ایراد میتوان دید. و همچنین پشتیبانی نکردن از سازمان امنیت کشور به مقدار کافی.
🔷 ضمنا عدهای رضاشاه بزرگ را به عنوان الگویی بهتر از شاهنشاه اریامهر محمدرضاشاه عنوان میکنند!
این حرف دقیقی نیست و اشتباه است. اگر رضاشاه بزرگ در زمانه ی شاهنشاه اریامهر محمدرضاشاه میبود، کار بیشتری نمیتوانست بکند. چون دوره ی رضاشاه بزرگ دوره ی مردان قدرت بود؛ جامعه و سازمان مللی در کار نبود؛ آمریکا بر جهان سیطره نداشت (به عنوان ابرقدرت ناشر دموکراسی)؛ روسیه هنوز درگیر معضلات داخلی خودش بعد از انقلاب بود. در حالیکه دوره ی شاهنشاه اریامهر محمدرضاشاه مصادف شد با روسیه استالینی! در زمان رضاشاه بزرگ ، مهمترین عامل، جامعه کوچک و روستایی بود؛ ۸۰ درصد جامعه ایران که حدود ۱۰ میلیون جمعیت داشت در روستاها بودند. و در واقع شهر مدرن به آن معنی در دوره ی رضاشاه بزرگ وجود نداشت. این یعنی؛ تظاهراتهای چند هزار نفریِ ضد دولتیِ شهری نمیتوانست علیه حکومت رضاشاه بزرگ شکل بگیرد. در حالیکه در دوره ی شاهنشاه اریامهر محمدرضاشاه شهرهای چند میلیونی شکل گرفته بود و مخالفان حکومت میتوانستند تظاهرات گسترده راه بیندازند. بنابراین دست حکومت به همه شکل خیلی بستهتر از دوره ی رضاشاه بزرگ بود.
ضمنا حکومت پهلوی را با جمهوری اسلامی قیاس نکنید! برای حکومت پهلوی، ایجاد رابطه با غرب، جهت توسعه کشور به شدت حیاتی بود. و این ایجاب میکرد که بسیار محتاطتر رفتار کند. حکومت پهلوی، ج.ا نبود که تحریم و زوال و نابودی اقتصادی و انزوای کشور برایش مهم نباشد. و بزند ملت را در خیابان رنده کند!
متاسفانه حکومتهای غربی هم، فهم درستی از خاورمیانه نداشتند و فشارهای احمقانهای به شاهنشاه اریامهر وارد میکردند. به خصوص دموکراتهای آمریکا. سر آخر هم از این بابت چوب بدی خوردیم. دلم خیلی برای شاهنشاه آریامهر میسوزد؛ از همه طرف تحت فشار بود. این بزرگ مرد چطور دیوانه نشد، خیلی عجیب بود. هرچند که سرطان گرفت! یک نکته را هم اضافه کنم وقتی میگم تهران و تبریز بیشترین نقش را در زوال ایران دارند؛ میرحسین و مصدق باز و دموقراضه و جمهوریخواه هستند؛ چون بیشترین طبقه متوسط را بنا بر جمعیتشان دارند. میتوان شهرهای دیگر از جمله خصوصا اصفهان را هم ذکر کرد.
ایجاد یک #جمهوری جدید پس از جمهوری اسلامی در ایران غیر ممکن است.
#دموکراسی تنها یک شیوهی انتخابی از نمایندگان است، نه بستری که امر سیاسی در آن شکل بگیرد. بنابراین کلمه دموکراسی نمیتواند جامعه ایران را برای گذار از ج.ا راضی کند. و خدا را شکر که ملت ایران آنقدر میفهمد.
شکل گیری نظم سیاسی نیازمند یک بستر است که یا باید در عموم موجود باشد یا در یک میراث تاریخی.
تنها بستر موجود در عموم ایرانیان اسلام بود که میشد بر پایه آن نظم موجود در پابلیک(عموم) یک ریپابلیک(جمهوری) اسلامی ساخت. چیزی که عمرش به پایان رسیده است و امروز هیچ هنجار و درک عمومی در جامعه ایران وجود ندارد تا بر پایه آن یک ریپابلیک(جمهوری) پایه گذاری شود تا فضای سیاسی مورد نیاز برای شکل گیری حکومت بدست آید.
این مسئله از همان تفاوت دولت و حکومت میآید؛ فضایی بنام دولت میبایست بوجود آید تا بتوان در آن حکومت کرد. این دولت نیازمند یک درک و سلسلهای از هنجارهای مشترک عمومی برای برپایی یک ریپابلیک دارد.
چنین فضای عمومی پس از اسلام در جامعه ایران وجود ندارد. ✅ از همین بابت است که مردم سرگردان میپرسند اگر اینها بروند چه کسانی بیایند؟
مردم این را فهمیدهاند که هیچ بستری در عمومیت آنها برای برخاستن عده خاصی تحت قالب بنیانگذاران وجود ندارد. از این بابت دیگر نمیتوان از پابلیک جامعه ایرانی ریپابلیک استخراج کرد. تنها فضای باقی مانده #نهاد_پادشاهی و #نظم_مشروطیت است که میتوان ذیل آن امر سیاسی را به جریان درآورد و حکومت تشکیل داده و کشور را اداره کرد.
اگر امروز جمهوری خواهان ایرانی دائما از #فدرالیسم حرف میزنند به این علت است که خوب فهمیدهاند در پابلیک ایران هیچ محتوایی برای برپایی یک ریپابلیک موجود نیست.
ناچارا میبایست این پابلیک را در واحدهای کوچکتری(هویت قومی) جستجو کنند تا بر اساس آن یک ریپابلیک یعنی یک جمهوری فدرال بیرون بکشند که مشخصا این وعدههای فریبنده نیز نمیتواند ایرانیان را به این حماقت راضی سازد. شاید عدهای در استانهای مرزی ایران از سر حماقت از این حرفها خوششان بیاید؛ اما عموم ایرانیان به خوبی خطر این گزینه را درک و با آنها یاری نخواهند کرد. در نتیجه با چند کلمه مثل دموکراسی و آزادی نمیتوان یک فضای سیاسی برای شکل گرفتن یک نظم سیاسی برپا کرد. این فضای سیاسی در جامعه ایرانی موجود نیست و تنها فضای سیاسی موجود نهادپادشاهی و نظم مشروطه است. البته این از بخت خوش ماست که به عنوان یک کشور کهنسال این میراث و گزینه تاریخی را داریم. گرچه در بدسوادی قشر قلم بدست همین بس که با رویکرد سلبی از هیچ گونه بی اعتبار سازی نهادپادشاهی فروگذار نکرده است. و همین سبب دو دلی جامعه ایران در وضع موجودش است. در حالیکه هم و تلاش این طبقه قلم بدست و به ادعای خود منورالفکر میتوانست باززایی و تکامل نظری و حقوقی نهادپادشاهی برای شکل دهی به یک فضای سیاسی مطلوب برای بوجود آمدن یک نظم سیاسی مطلوب در دل این فضای سیاسی میبود، اما اینکه آنها چه میکنند؛ جز این نه، آن نه! و اینکه تنها با رویکرد سلبی صرفا منتقد هستند، همان بدبختی جامعه ایرانی است، که علی رغم عیان شدن همه چیز، نمیتواند انرژی جامعه را در یک مسیر هدفمند و خردمندانه کانالیزه کند.
تنها نهاد ایرانی که توانست #در_عمل فرقهگرايان مذهبی و قبایلی را لگام زند و با اقتدار از #نظام_شهروندی ایران نگاهبانی کند #نهاد_پادشاهی بود و خواهد بود. برای #اعتراضات_سراسری در انتظار قشر متوسط ماندن یعنی انتظار بیهوده از وسط بازان داشتن! طبقه متوسط فعلی در ایران خود بخشی از نظام است و به خاطر وجود منافع مشترک تبهکارانه به بقای ج.ا وفادار است. بزرگ جلوه دادن طبقه متوسط از گفتمان اسهال طلبان بود. هدفشان این بود که به جمهوری اسلامی فشار نیاورید و تحریم نکنید تا مبادا طبقه متوسط رو به رشد تضعیف شود! که اگر چنین شود، روند رسیدن دموکراسی مختل میشود! به این میگویند شارلاتان بازی؛ چون در ایران طبقه متوسط عرفی سابق به طبقه فرودست تبدیل شد. و قشر متوسط جدید شامل پایوران و کارمندان نظام و منفعتطلبان از وضعیت آشفته کنونی میباشد! یعنی همان حفظ سفره انقلاب! رضا خسرویان #پیمان_نوین #شاهنشاه_رضا_پهلوی_نماد_رسیدن_ایران_به_دوران_طلایی @iran_dargozare_zaman 👑تنها رهِ رهایی ، بازگشت پادشاهیست👑 👑جاوید شاه ، پاینده ایرانِ شاهنشاهی👑