🌟گذشته چراغ راه اینده است🌟
محتوای کانال ما مروری کامل بر تاریخ ایران همیشه جاوید است 📚
تاریخی بدون تحریف و سانسور 📚
پست های نایاب و دست نویس 📕
از باستان تا معاصر ♐♒♋♊♍
همراه با کلیپ های نایاب 🔣
ایران، سال 1308 خورشیدی. در یکی از شب های بسیار سرد زمستان، در جمع #شاهنامه خوانی #رضاشاه از سویِ مراد اورنگ، بازگو میشود:
شبی که قرار بود روشنک دختر داریوش سوم از سپاهان به سرزمین اسکندر برود، #اسکندر اصرار داشت که مردم، پیش از حرکت او چراغانی کنند؛ در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس #ماتم بر تن داشتند و #عزای_ملی اعلام کرده بودند. هم اکنون مردم ایران، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر، این چشم انداز را نمودار کرده...
ببستند آذین به شهر اندرون لبان پر ز خنده، دلان پر ز خون!
رضاشاه #طاقت از کف داد و بی اختیار شروع به #گریستن کرد و ده دقیقه اشک میریخت. تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود.