Смотреть в Telegram
همچنان فرمود كه من اين جسم نيستم كه در نظرِ عاشقان منظور گشته‌‏ام، بلكه من آن ذوقم و آن خوشى كه در باطنِ مريد از كلامِ ما و از نامِ ما سرزند؛ اللّه اللّه چون آن دَم را دريابى و آن ذوق را در جانِ خود مشاهده كنى، غنيمت مى‌‏دار و شكرها مى‌‏گزار كه من آنم‏! ▪️مناقب‌العارفین: شمس‌الدین محمد افلاکی، تصحیح تحسین یازیجی، جلد اول، ص 185. تصویرِ بغایت لطیفی است که مولانا به روایتِ افلاکی از خود به دست می‌دهد. او خطاب به یارانش و احتمالا در دلداری بدانها که به دیدار او سخت خوگر شده بودند و نبود و فقدان ظاهرش را ضایعه‌ای بس تلخ و ناگوار می‌پنداشته‌اند، چنین سخن دل‌نشانی را، که از راستی نشانها دارد، بر زبان می‌آورد. مولانا اصل و اصالت انسان را جسم او نمی‌داند؛ جسمی که روزی در آغوش خاک، خاک پذیرنده، جای می‌گیرد و خود نیز به مشتی خاک بدل می‌شود. او حقیقتِ وجودی‌اش را، نه همین جسم و پیکر فانی، بلکه آن ذوق و مزه و آن خوشی می‌داند که در باطن و اندرونِ مریدان و عاشقان و دوستدارنش با خواندن کلام و آثارش می‌تراود و می‌تابد و جلوه می‌نماید. از همین روست که از سرِ شفقت و خیرخواهیِ محض، به نور و روشنی و راستی سوگندمان می‌دهد که چون آن ذوق را به عنایتِ "هو" و به مددِ بخت و اقبال بلند، در جان خود مشاهده کرده‌ایم، غنیمت بداریم و شاکر و شکرگزار آن باشیم و چنین گنج شایگانی را به رایگان از کف ندهیم. بدین قرار، همنشینی با کلامِ مولانا، کلامی که او خویشتن را در آن آغشته بود و با آن یکی گشته بود، همنشینی با خود مولانا و درکِ محضرِ شریف و دیدارِ رویِ مبارک او باید دانست. گشودنِ مثنوی و دیوانِ شمس یعنی ملاقاتی خصوصی و دیداری رو در روی با وجودِ نازنین و گرامیِ آن عرش‌نشینِ عالم معنا. باری، سخنوران هر یک بیش و کم در کلامِ خویش حضوری دارند؛ اما در این میان، کمتر ناطق و سخنوری می‌توان سراغ گرفت که تماماٌ در کلامش حضور داشته باشد. مولانا سخنوری است که در کلامش تماماٌ حضور دارد. حضوری بحرآسا و آتشین؛ حضوری عمیقاٌ مهرآمیز و غفلت‌سوز و گرم و آبی و روشن! @irajrezaie
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств