#خاطرات_بین_الملل #آمریکا @IntMob ❇️ رمضان خاطرهانگیز در امریکا
«۶ سالم بود، سیزده به در سال ۷۵.
با مامانم و آجی و داداشم رفته بودیم پارک رجایی، اینقدر خانواده اومده بودن که حد نداشت. یه خانواده ترک پرجمعیت (نزدیک به ۶۰ نفر) کنار ما بودن. سر ظهر بساط کباب راه انداخته بودن. مامانم از خونه غذا آورده بود ولی خب، بچه که نمیفهمه، دلش میخواد. آجیم یهو گفت عههه چه بوی خوبی. مامانم یه چشم غره بهش رفت و اونم بغض کرد. این قضیه شاید ۵ ثانیه هم طول نکشید اما از دید مادربزرگ اون خانواده دور نموند. یه بشقاب پر کباب کرد و آورد برای ما. مامانم قبول نمیکرد. گفت در صورتی میگیرم که شما هم یه چیزی از ما ببرین، اون خانوم هم چند تا گز و یه ظرف کوچیک از غذای ما رو برداشت. خانوادههای اطراف هم مثل ما از خونه غذا آورده بودن و فقط یکیشون داشت جوجه میپخت. من یهو نگاه کردم دیدم اینقدر همه این چند تا خانواده برای هم غذا بردن که توی سفره همهمون همه چی بود. بدون اینکه بچهای چیزی رو دلش بخواد و نباشه… بدون اینکه کسی دلخور باشه. همهمون نزدیک به ۲۰۰ نفر آدم خوشحال نشسته بودیم و غذا میخوردیم. دلم برای اون موقعها تنگ شده. اونموقع که نظربلند بودیم و دیگران رو توی خوشحالیمون دخیل میکردیم.»
منبع
@IntMob #کیوان_ابراهیمی 🤓▫️▫️▫️🇮🇷🇺🇸با خوندن این خاطره یاد ماه رمضان به یادماندنی سال گذشته در امریکا افتادم. حدود ۳۰ شب افطار پاتلاک (غذای اشتراکی) در پارکینگ مرکز اسلامی. کرونا بود و غذا در داخل مرکز سرو نمیشد. مردم میومدن نماز میخوندن و موقع رفتن بهشون یه ظرف غذا میدادن. ما و چندتا از خانوادههای ایرانی دیگه گفتیم ماه رمضونه و دورهمیهاش. چندتا زیرانداز آوردیم و توی فضای سبز کوچک بغل پارکینگ پهن کردیم و شبهای اول همون غذای مرکز رو بعنوان افطار صرف میکردیم.
یکی دو شب به این منوال گذشت تا گفتیم یه برنج و خورشت خالی خشکه، خودمون هم یه چیزی از خونه بیاریم. یه خانواده شلهزرد آورد و اون یکی حلوا. توی چندتا ظرف میاوردیم و بین بقیه تقسیم میکردیم. همین جمع ذره ذره بزرگتر شد تا اینکه آدمهای بیشتری اومدن. ۲ تا خانواده شد ۱۰ تا و بعد ۲۰ و بعد چشم باز کردیم دیدیم شمارش حاضرین از دستمون در رفته! فعالان جمع یه گروه زدن و گوگل شیت ساختن و گفتن هر کی میخواد روزهداران رو اطعام کنه بسم الله.
کار به جایی رسید که ۳-۴ تا میز طویل گذاشته بودیم تا آدمها غذاهای نذریشون رو بیارن روی اونها بذارن. از نان و پنیر و سبزی و هندوانه و میوه گرفته تا حلیم و حلوا و شلهزرد و آش. هر شب حداقل ۵ تا ۱۰ نوع خوردنی مختلف سر سفرهها (یا در واقع زیراندازها) بود! برای رعایت پروتکلهای بهداشتی، چند نفر رو بعنوان مسئول سرو کردن غذا تعیین کردیم تا به صف روزهداران خدمات بدن. در حدی پیش رفتیم که اونجا بساط چای زغالی و کلهپاچه هم برپا کردیم
😂رمز موفقیتمون چی بود؟ ایمان تقوا عمل صالح
😅بعلاوه یه هستهی اولیهی خلاق و پای کار + همراهی بیتکلف جمع
خاطرهانگیزترین ماه رمضان عمرمون شد. گاهی وقتها فکر میکنم کرونا با همهی خسارات جانی و مالی که زد، باعث شد یه سری رسوم خوب و مفیدی جا بیافته که بدون شرایط لاکداون امکان بروز و ظهور نداشت. کجا آدمها فکر میکردن که بشه بجای حضور و غیاب از کارمندانشون در شرکتها، حتی جلساتشون رو هم از داخل خانه برگزار کنن؟ شاید یه وقتی هم راجع به جا افتادن رسم دورکاری و کار هایبرید در شرکتها هم نوشتم که به نظرم مفیدترین و بدردبخورترین میراث کرونا (حداقل در امریکا) بوده!
منبع:
K1inUSA💯مبلغان بدون مرز
@IntMob