Imam__mahdi313

#رژیم
Канал
Религия и духовность
Персидский
Логотип телеграм канала Imam__mahdi313
@imam_mahdi255Продвигать
420
подписчиков
5,08 тыс.
фото
5,03 тыс.
видео
521
ссылка
کانال الصمصام المنتقم / شمشیر انتقام گیرنده . سلامتی امام الزمان مهدی فاطمه عج الله صلوات جانم فدای امام سید علی خامنه‌ای @he313
Forwarded from اتچ بات
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
سرانجام این مجاهد خستگی ‏ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نام‏های #شهید_خلیل_طهماسبی، #شهید_مظفر_علی_ذوالقدر و #شهید_سیدمحمد_واحدی در بیدادگاه #رژیم_پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی #تیرباران شده و به خیل #شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی #جمعیت_فداییان_اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده #سیاه #خاندان پهلوی ثبت گردید.
.

پیکر #شهید_نواب_صفوی ابتدا در روستای مسگرآباد (واقع در شرق تهران) #تدفین شد اما بعداً با اجازه مرحوم #آیت‌الله‌_مرعشی_نجفی و با اقامه مجدد نماز میت توسط این مرجع عالیقدر، به #قم منتقل و در قبرستان #وادی‌السلام این #شهر خاکسپاری شد
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q
#مرداد هم فرارسیده و با گرمایش منطقه جنوب را تبدیل به #جهنم کرده بود.چهل کیلومتر مسیر تا #چابهار، هفت ساعت طول میکشد! شب را توی اسکله میخوابند. صبح یک جیپ ازطرف ژاندارمری می آید و وحید و بچه ها را میبرد پاسگاه. فرمانده پاسگاه کرمانی بود. همشهری صالحی، صالحی هم شروع میکند بالهجه کرمانی صحبت کردن. جوری صحبت میکند که انگار چهار همراهش هالواند! وحید را #دانشجو معرفی میکند و ۳نفر دیگرش را دانش آموز. رئیس #ساواک می آید برای بازجویی و از کاظمی میپرسد: از چه کسی تقلید میکنی؟
کاظمی: آقای آیتی!
-آیتی کدام #مرجع است؟
- #امام جماعت مسجدمان!
- برای چه آمده اید اینجا؟
- آمده ایم ناس بخریم! کجا ناس میفروشند؟ چند است؟

بعداز چند ساعت ماشین شان را بازرسی میکنند. کتاب مهندس بازرگان را کنار کتاب هایی که سیکها به بچه ها داده بودند، پیدا میکنند! گیر میدهند که این کتاب را ازکجا آورده اید. جواب میدهند: از سیکها گرفته ایم. از بخت خوب وحید و دوستان اش کتاب به آن کوچکی را میبینند، ولی دوربین بزرگشان که زیر صندلی گذاشته بودند را نمیبینند! تا شب نگه شان میدارند و بعد آزادشان میکنند. وحید به #شوخی میگفت اگر لو میرفتیم، ما را میبستند به گاری و تا #مشهد میبردند.
بعد از آن به سمت کَپَرها راه می افتند. مردم کپرنشین در داخل کپرها صحبت میکردند و وحید با دوربین ام.اس۳۵۰۰ تصویر میگرفت. بعد هم وحید و صالحی و کاظمی شروع میکردند به صحبت کردن که این #فقر شما به خاطر #ظلم و ستم های شاه و #حکومت اش است.
#بچه ها یک ماه در گرمای سوزان سیستان_و_بلوچستان به سر بردند و #تصویر گرفتند. جالب اینکه بیشتر کپرنشین ها فکر میکردند این گروه تصویربرداری از طرف #دولت آمده اند. #شاه را #دعا میکردند و خود را جان نثار اعلی #حضرت معرفی میکردند! بچه ها یک جا کپرنشین ها را توی یک کپر بزرگ جمع میکنند. وحید برایشان سخنرانی میکند که حکومت به فکر شما نیست و پولهای شما در #فرانسه است و...
در حین سفر، وحید تنها کسی بود که حرفی از غذا و استراحت نمیزد. صبور و تودار و متفکر به حال مردم می اندیشید و #درد میکشید از درد مردم. کم حرف میزد، اما وقتی هم صحبت میکرد. حرف هایش باید قاب میشد. بعد از #انقلاب این #فیلم وحید در کنار فیلمهای گروه های دیگر که ظلم و ستم #رژیم_شاه را نشان میداد، چندبار از تلوزیون پخش شد.
#تابستان ۵۳ وحید این گونه گذشت. یک #اردوی_جهادی به تمام معنا. دیدن آن مردم و شرایط زندگی شان انرژی وحید را برای #مبارزه صد برابر کرد. کوره گرمای سیستان، از او یک مبارز پخته و تأثیرگذار ساخت.

#کتاب #شهید_دیالمه ص۶۷
#شهدای_۷۲_تن

https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q
#تابستان 1353 امتحانات تمام شده بود و وحید مثل همیشه و مثل همه دانشجوها راهی شهر خودش شد. #دانشگاه ها تعطیل میشد، اما فعالیت مبارزان تعطیلی نداشت. رفتن وحید به #تهران مساوی بود با ادامه فعالیت هایش. او از فرصت تعطیلی دانشگاه ها استفاده میکرد و به جلسات سخنرانی استاد #مطهری و دکتر #شریعتی و سایر بزرگان میرفت. جلسات سخنرانی خودش را هم ادامه میداد. ندا و نیکو پای ثابت جلسات وحید بودند.
تیرماه که رسید وحید تصمیم گرفت برای تصویربرداری و مستندسازی از شرایط سخت زندگی و کمبودهای مردم #سیستان_و_بلوچستان راهی آن دیار شود. روایت مستند ظلم های #نظام #شاهنشاهی چیزی نبود که کسی بتواند تاثیرش را کتمان کند. خود #رژیم هم نمی توانست انکار کند که چه شرایطی بر این منطقه تسلط دارد. #فقر #فرهنگی منطقه از فقر معیشتی دردناکتر و زجرآورتر بود.
در سفر به سیستان کاظمی و صالحی نژاد، از دانشجویان #مشهد و افجه ای، پسر دایی وحید همراهش بودند. وحید ماشین پدرش را برداشت، خودش نشست پشت فرمان و با یک #دوربین_فیلم_برداری راه افتادند. از راه #قم و #کاشان رفتند #کرمان و #زاهدان و #زابل و بعد ایرانشهر و خاش و نیک شهر و در نهایت #چابهار. در زاهدان به محله سیکها(۱) رفتند. وحید طبق معمول سر صحبت و بحث را باز کرد. آنها میگفتند: خدای ما به عنوان #پیامبر #آخرالزمان خواهد آمد.
وحید میخواست متقاعدشان کند که این پیامبر، همان مهدی ماست. بحث شان طول کشید. وحید در بحث کردن استاد بود. بالاخره هم آنها نتوانستند جواب انتقادات وحید را بدهند. موقع جداشدن چند تا از #کتاب هایشان را دادند به بچه ها.
در زابل به روستای ادیم رفتند. مردم آنجا از طریق شکار پرندگان دریاچه هامون، امرار معاش میکردند. درآمدشان روزی ۱ یا ۲ ریال بود. در فقر و بی سوادی مطلق بودند. در نیک شهر بنزین شان تمام میشود. مجبور می شوند شب را همان جا بمانند. به دنبال مسافرخانه میگردند. مسافرخانه ای پیدا میکنند. بالای سقف مسافرخانه، پشه بندهای زیادی نصب کرده بودند. وقتی دلیلش را می پرسند، جواب میشنوند که اینجا عقرب بالدار دارد! به یک #مسجد میروند. تابوتی را وسط مسجد آویزان میبینند. افجه ای می گوید آنجا نمیماند. بالاخره هم برمیگردند و توی #ماشین میخوابند. صالحی و وحید تا صبح نگهبانی میدهند. وحید تا صبح راه میرود، به حدی که پاهایش #تاول می زند. هوا که روشن می شود بنزین گیر می آورند و به طرف چابهار حرکت میکنند.
.
(۱)شهر زاهدان، جمعیتی از کشور #هند موسوم به سیک که از آیین خاصی برخوردارند را در خود دارد.

#کتاب #شهید_دیالمه ص۶۷


https://telegram.me/joinchat/BZdLnDwPhBfxof6g6idp2Q